همیشه با خودم فکر میکنم وظیفه یک زن تو زندگی چیه و دقیقا کجای زندگی ایستاده اون نقطه بالا موفقیت یا اون مرحله رضایت خودش یا جایگاهی که جامعه اش ازش میخواد. قاعدتا من همیشه بلند پروازی رو دوست دارم اینکه متفاوت باشم تلاش کنم از زنی که تبدیل بشه به یک زن روتین که همه جای دنیا هم هست بیزارم نه اینکه بد باشه این جور زن بودن ها نه! من خیلی مد نظرم نبوده و نیست پس باز کار خودم سخت میشه چون باید تلاش کنم در هر دو جایگاهم بهترین باشم . ولی خوب نیست و نمیشه.

همه اينارو گفتم تا .

بعد مدتها اومدم تا برات بنویسم. حرف خیلی زیاده و ولی وقت خیلی کم. خرداد ماه امسال خدا بهت یه داداش کوچولو ناز داده و من رو حسابی مشغول خودش کرده. هنوز نرسیدم که وقایع داداشی رو براش بنویسم. تصمیم دارم برای اونم وبلاگی درست کنم بنویسم. محوطه بیرون خانه شادی و ساغر مشغول بازی. ساغر و تارا مشغول بازی.

سلام دوستای گل نیکا جون. خیال میکردم فقط خودم هستم که تنیل شد امو اینجا رو بروز نکردم اما دیدم ای دل غافل انگاری همه درگیر بودن این مدت. الان هم که نزدیک عید و همه به نوعی گرفتارن. پسر عموی نیکاارسلان کوچولو مریض الان یک هفته ست که بیمارستان بستریه. ما هم هیچ کدوم دل و دماغ انجام دادن کاری رو نداریم. چقدر جاش خالیه انشالله زود برگرده برای سلامتیش دعا میکنم. به زودی با عکساش برمیگردم. روزانه هاے سانا و سامے.

برای ثبت احساسات مادرانه مینویسم. در پیش آنسوی دره ها. شاید نوشتن خوب باشه تا خیلی چیزا از یادم نره. مینویسم تا خاطرات واحساساتم مادرانه ام را. در کوچه پس کوچه های ذهنم تصویر کنم. روزآنه هاے سآنا و سآمے. وبلاگ مهرو در نی نی وبلاگ.

پارمیس به معنای بهشت کوچک است. پارمیس همچنین دختر بردیا و نوه کوروش هخامنشی بوده. دکتر محمد جعفر کیانی متخصص ارولوژی. خاله الهام و پرنسس ویانا.

امروز ۱۳ ماه و ۴ روزته. حرکت جالبی که کردی و یه تکون حسابی به همه داده ای این بوده که از روی تخت خودت که حفاظ داره خودت رو پرت کردی بیرون! و با مخ اومدی روی زمین و . سر ظهر همه با هم راهی بیمارستان شدید برای سی تی اسکن. اخه بچه جون این حفاظ ها رو برای شماها درست کردن که از روی تخت نیافتید. خیلی قشنگ و با مزه شدی. و از همه جالبتر راه رفتنت هست که به جای چهار دست و پا رفتن میجهی! .

به دنياي من خوش اومدين . من در اين چند ماه اخير . من و عماد طالب زاده! بابایی بد قول . امسال هم تموم شد . من در اين چند ماه اخير . البته مگه من ميزارم تو خونه مامان دست به سيستم بزنه.

لق شدن و افتادن اولین دندون کیانا. این همه وقته ننوشتم و دلم خیلی تنگ شده بود برای وبلاگ نویسی تصمیم داشتم دیگه اینجا ننویسم اما دیدم نمی تونم از اینجا دل بکنم. سر فرصت میام و خاطرات این چند وقت اخیر رو ثبت می کنم. اسفند و خونه تکونی و کلی حس های خوب.