Date Range
Date Range
Date Range
در لحضه ی صفر ساعت دیواری. در لحظه ی صفر ساعت دیواری. من هستم و زخم کهنه ی بیداری. من هستم و آرزوی لبخند تو و. دستی که تو بر جراحتم بگذاری. در ساعت صفر زیر باران هستم. انگار تو در حوالی ام می باری. خوابیده ام و خواب تو را می بینم. تو بر سر گهواره ی من هشیاری. در آینه یک مرد به هم ریخته ام. در آینه یک عالمه ناهنجاری. در آینه یک مرد به خود می آید. وقتی که تو دستی به دعا برداری. البته فصلنامه گره توی لینک های وبلاگ هم هست.
آمبولانس اگر ده دقیقه دیرتر برسد. آسفالت مشکل را حل خواهد کرد. مرگ اگر یک هفته دیر تر می آمد. آسمان را در کیف مان بگذاریم. غروب بقیع که می شوی.
کاش میشد با زمان هم مثل کلمات در گفتار بود. بزم ابعاد ساده تر بود . هیچ نبود و همان روح بود! خیالات هم نبود که خواب بودیم هنوز. ش کر ش کر! ساپورت اذان بگو . نه زمان نه کلمه نه هیچ. چون هی میخام بنویسم ولی نمیشه گفتم اعلام کنم شاید تو رودروایسی گیر کنم! امیدوارم کم.
عاشق شده ام چون که تو معشوق تمامی شیرین شده ام چون که تو فرهاد زمانی. من شاعر بی ذوقم و چشمان تو استاد در زایش بی وقفه شعر زندگانی. این شعر کار مشترکی از من و خانم خردسود هست . بیتهای فرد از ایشون و بیتهای زوج از من هست. دخترک فاصله ها آه کشان سوخته شد. برگ بهار از حسد باد خزان سوخته شد. خاطره پژمرده شد و جمع به جوی عمر شد. بی هنر از آتش کبریت زمان سوخته شد.
Saturday, January 16, 2010. جاده اینقدر باریک و پر از پیچ و خم بود که گاهی با اینکه تمام حواسم جای دیگری بود بازهم ازفکر له شدن میان توده آهن قراضه ماشینت چندشم می شد. ولی تو نگاهت به توده خاکستری روبرو بود. وای که چه منظره رویایی داره اینجایی که اسمش رو هم یادم نیست. آنقدر تو این سرمای دلچسب موندم که تمام خاطرات گذشته ام یخ زده. Tuesday, November 3, 2009. زمان برای یک ثانیه به عقب برگشت. مرد قصه های من! .
حلوای چهلمش رو امروز درست کردم. منی که با ذوق و شوق می ایستادم کنار دستش که آشپزی یاد بگیرم. حلوا درست کردن یاد بگیرم. ترسیده بودن از دست برم و نرفتم. موندم و امروز حلوای چهلم مامان رو درست کردم. دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده.
Ajatella, että ystäväsi tietäessään kaiken sinusta - vieläkin pitää sinusta. Tosiystävä on rinnallasi myös vaikeina aikoina - silloinkin kun muut sinut hylkäävät. Sananlaskussakin sanotaan, että hädässä ystävä tunnetaan. Olen kiitollinen kaikista ystävistäni .