Date Range
Date Range
Date Range
سگی که خرید می کند. حركت دسته جمعي زيبا از اسكي بازان. چشمان ما در انتظار توست. ღ ღ سوگند آمستریس ღ ღ. ღღღ امام فراموش شده ღღღ. اینجا همه چی در همه منم قاطی پاتیم. شات های یه دختر بد. تازه های ابزار و تکنولوژی. د خت ر ب هآر. همیشه نگاهت به اسمان باشد. و خدايي که در اين نزديکيست.
یادمان نرود که یاد داشته باشیم یادمان بماند. نخستین هفته نامه خبری هنری خراسان شمالی. جشنواره تاتر تجربه های جوان. اجرای نمایش پزشک نازنین در اسفراین. اعلام نتايج بازخواني متون جشنواره تئاتر کارگاهي جوان. جدول برنامههای جشنواره سراسری تئاتر سوره ماه. نقد فیلم روی پرده گلشن من مادر هستم.
دل نوشته های یه مشهدی! من همونم ک ب بیداری رسید. تو گوشی رو بردار و چیزی بگو. بگو کوچمون رو ب آزادیه. شبی ک تو سلول تنهاییم. ب جای نگهبان صدات می کنم. بعد از مدت ها دلم به نوشتن آمد. بی آن که نشانی از آشنایی که باید بیایید . نیستدرگیر دلشمغولی ها شده ام . و روز های مثل ورق زدن بی حوصله. کتاب قدیمی به سرعت می گذرد. دلم حس تازگی می خواهد. شبیه بوی باران عصر آخرین روز اردیبهشت.
سلام من سحر17ساله هستم و رشته ام کامپیوتر. این وبلاگو به سلامتی تموم دلشکسته ها و عاشقا زدم . باید با پیچیدگی ام بخواهی. اگر میخواهی مثل بقیه باشم. آنكه درون من خفته است. دست از پا خطا كنی تا. تلخ ترین تلخ ها را به تو بچشاند.
به خاطر احساس شدید خوبی های بی حاصل است. جز ناله ی اسارت جویی های من در این دنیایی. که تا چشم کار می کند دیوار است و دیوار است. جیره بندی آفتاب است و قحطی فرصت است. ترس است و خفگی است و حقارت است. در این شهر صدای پای انسان هایی است. که همچنان که تو را می بوسند طناب دار تو را می بافند. در این شهر هرچه تنهاتر باشی پیروز تری. شوخی ساده ی باد و درخت.
نمیروند مانده اند! Ñα ï êн -. همانجا که همه ی قصه ها پایان خوش داشتند . انقدر خوش که هیچکس به این فکر نمی افتاد چرا کلاغ قصه ها هرگز به خانه اش نمیرسد. من از نسل لیلی ام. در وجود مادری رشد کرده ام و روزی کودکی در وجودم رشد خواهد کرد. با تمام حساسیت های دخترانه ام. با جمله ای رام میشوم. با کلمه ای عاشق میشوم. با پشت کردنی ویران میشوم.
حکمت قدمهایی که برایم برمیداری برمن اشکارکن تادرهایی که به سویم می گشایی ندانسته نبندم ودرهایی که به رویم میبندی به اصرارنگشایم. شاید به هم باز رسیم. روزی که من به سان دریایی خشکیده ام. و تو چون قایقی فرسوده بر خاک مانده ای. گاهی شعر سراغم را می گیرد. هر دو ختم می شوند به دلتنگی من. هیچ کس نفهمید چه بر سر عشق کلاغ ها آمد! که همیشه رخت سیاه به تن دارند.
زیرا تو داناى به سرانجام کارها هستى و از اینرو من ندیدم مولاى بزرگوارى را که بر بنده پست خود شکیباتر از تو باشد بر من.
Commence par suivre lipstck pour devenir ami.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. Abonne-toi à mon blog! .