Date Range
Date Range
Date Range
این آخرین آپ این وبلاگ هستش دیگه وبلاگ نمینویسم. ولی خب همه را میخونم. اینم چندتایی عکس البته قشنگ نیفتادن چون عجله ای گرفتم. بگذار بگویم ناب ترین جای دنیا. جایی میان دو بازوی ت. روی قفسه ی سینه ا ت. دوشنبه نشستم شیرینی درست کردم مثل خانوما. اگه شد بعد عکس میگذاریم. حس بودنت قشنگ تری ن حس دنیاست. ن ه! هر ثانیه را .
دیروز هم که مطابق معمول همیشه دوباره بحثمون شد سر چیزای مسخره و بازم منو حرص داد. یه طوری که اگه سرکار نبودم مینشستم های های گریه میکردم. اما امروز که صداشو شنیدم و فهمیدم که کجاس دلم بدجوری تنگ شد. هم واسه امام رضا هم واسه مستر میم خودم. اما فعلا با این اوضاع مادرجون و لگن شکسته اش و حال خرابش اصلا نمیشه حتی فکر کرد بهش. یه پایه هم ندارم که باهاش برم. ینی اگه داشتم هم مامان نمیذاشت که برم. خودت اوضاع درب و داغون ما رو یه صفایی بده.
دوستان اگه در دیدن عکسها با مشکل مواجهین پیشنهاد میشه فعلا از ف-ی-ل-ت-ر شکن یا vpn استفاده بفرمایید. ۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه. که دست های لخت هر درخت. و چشم های هر پرنده ی مهاجری در انتظار اوست. اگر چه بارها و بارها. ولی درست مثل خنده ای دوباره تازه است. در امتداد راه سبز جویبار. درون قلب دانه ای به زیر خاک. ۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه. زمستان تو را به سلامت. تله کابین عون بن علی. تاب بازی حتی چله زمستون هم تعطیل بشو نیست که نیست.
بلاخره عزم خودمو جزم کردم وشروع به نوشتن کردم باشد که نوشتن التیام بخش قلب وروحم باشد. توی وبلاگم تغییراتی دادم که به نظرم رونتر شد من خودم از این به بعد اسم دارم شاد بانوووووووووووو. دیگه می خوام کل زندگیمو بنویسم واز اتفاقای بدش درس بگیرم نه اینکه غصه بخورم میخوام خودم به خودم کمک کنم چون من دیگه یک مادرم یک مادر قوی. دعا کنید برام نی نیم سالم وصالح باشه. خودم شاد بانو همسرم اقای اخمالو. مصطفی برادر شوهر4 زینب نامزدش مریم خواهر شوهر 2 خانم تناردیه خواهر شوهر1.
نوشته شده در Fri 16 Mar 2012. نوشته شده در Thu 15 Mar 2012. امضای سلنا و جاستین بر یک لباس در موزه ی مانیتوبا. این عکسی که در زیر میبینید. عکسی است که سلنا و جاستین در موزه ی مانیتوبا به لباسی امضا زدند. باقی عکس ها در ادامه مطلب. امضای سلنا و جاستین بر یک لباس در موزه ی مانیتوبا. رتبه ی سلنا در فی.
وقتی سینورینای بهمنی پابرهنه راه میرود.
مرسی که به یادم بودی و ممنون بابت تبریکت عزیز.
اینجا خونه عشق من وبابا شهابه یعنی خونه شاینا گلی نفس مامان وبابا من مینویسم دختر نازم تا برای تو همیشه یادگاری باقی بمونه امیدوارم روزی برسه که خودتو عشق کوچولوی من با دستهای خودت بنویسی من و بابایی دیوانه وار عاشقت هستیم. پسر دوست داشتنی من ارمیا. شاینا نفس مامان و بابا. شازده کوچولو وبلاگ نویس کوچک. هستی شیرینی زندگی مامان وبابا. نازنین دختری از فصل تابستان.
به نام خالق حافظه كه خاطره ها در آن ثبت مي شوند. اين خاطره به كل بي ربط از ابتدا تاااااااااااااااااااااااااا انتها! اصلا ادامه ي خاطره ي قبلي هم نيست. اين بار هيچ حوصله ندارم درباره ي دوقلوهام بنويسم و به تصوير بكشمشون . پیش درآمدی بر ماجرای برنامه ریزی اولیایی.
بے معنے تر از دیروز مے شوند . ! نوشته شده در Wed 15 May 2013. ! لااقل بگذار بہ خواب ببینمش. باروت چشمہایم ن م ڪشیده بود.
به نام عشق زيباترين خطاي انسان. آخه بزرگ شدم یعنی بزرگ شدیم هم من هم نیما سختیا بزرگمون کرد اما عین ی کوه قوی بودیم و صبر کردیم تا به امروز رسیدیم. بخدا دلم در اومده براتون.
ما در راه خدا مبارزه می کنیم و مبارزه ی ما شکست ندارد. استفاده از مطالب بلا مانع است. شهادت یک هدیه ای است از جانب خدای تبارک و تعالی برای آن کسانی که لایق هستند و دنبال هر شهادتی باید تصمیم ها قوی تر بشود.