س کوتم را پای نداشتن حرف نگذارید. کسی که س کوت می کند. دنیایی از همه ی حرف های ناگفته است. ش نونده ی خوبی نیافته. تو به من خنديدي و نمي دانستي. من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم. باغبان از پي من تند دويد. سيب را دست تو ديد. غضب آلود به من كرد نگاه. سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك. سالهاست كه در گوش من آرام آرام. خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم.

من به دل خندمو دل نیز به من چه تعجب که دو دیوانه بخندن به هم. فعلا به قید وثیقه آزادم. سلام دوستان عزیز من دوباره اومدم تا این وب رو گرد گیری کنم و ی صفایی بهش بدم. بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی . این دفعه تمام کارگران با کمال ا.

کاش زندگی هم المثنی داشت و ای کاش تنهایی مرا به خلوت خودش دعوت نمیکرد. چقدر طعم تلخیه طعم چشم انتظاری! وای به احوال اونی که . عاشق کسیست که ذائقه اش تلخیست! شيشه اي مي شکند. باد سردوحشي مثل يک کودک شيطان آمد. شيشه ي پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ي مغرور شکست. عابري خنده کنان مي آمد. تکه اي از آن برمي داشت مرهمي بردل تنگم مي شد . هيچ کس هيچ نگفت غصه ام رانشنيد. و حتی بدترین حوادث زندیگم.

هستم اگر می روم گر نروم نیستم. باران بلوچ حرف می زند. دلم تنگ است و تو نیستی. چند بار بی صدا گریسته ام. چند دست لرزان بی ثبات کردم. از من گذر کنید و آسوده ام بگذارید. بی خیال بی مهری ها. بی خیال محبت گرفتار در پیچیدگی. قلک دلم را می شکنم. هر چه پس اندازم از عشقست. به دست بهار می سپارم.