Date Range
Date Range
Date Range
باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند. یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم. که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد. یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم. چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.
اما گاهی هیچی پیدا نمیکنی که بنویسی جز. دوستان عزیز و بزرگوار ممنونم از نگاه زیباتون. با توجه به مشکلات پیش اومده برا بلاگفا متاسفانه اکثر لینک ها حذف شده . لطفا آدرس وب سایت خودتون رو حتما بزارین تا از نوشته های زیباتون بهره مند شیم. شما زنی را ندیده اید. دست هایت مرتع انگورهای نوبر است. چون حلال من نشد باشد حرام دیگری. کسی به فکر گلها نیست! دلم برای باغچه میسوزد.
گلی بودم سفیدکه به پاییزپناه برد. قلب من اما شکست و مرد. تا که باران خورد بر دشتش. عاقبت با هق هق گریه. او رسید به جوی پرآب و. حال من ماندم و تنهایی. آمدم به کوچه ای باریک. درنهایت گل سفید جان داد. اینجا بی برگ و بر ماندم.
نبض منو قلب تو با هم زده. با اینکه من نبودم تاریخش گذشت اما. چند تا از پست هامو توی لاین براتون میذارم. دوستم داری را از من بسیار بپرس.
ღ ღ دهکده عشق ღ ღ. س لآم تی م ن. که با سن ک م م. دنیا رو دید م! که تو اوج ناراح تی. و گفت م خوب م. که هر خ ری که از جآش بلند شد. که خیلیآ رو آروم کردم. و اگر بروز داد م. وزیبایی که برام میذارید رو جبران میکنم.
خندوندن لب های یک نفر مهارت نیاز نداره. من مدیر وبلاگ دنیای دخترونه هستم. امید وارم از وبم خوشتون بیاد. نه وبم قوانینی نداره . همین جوری که هست حالشو ببرید. خب حالا بعداز اون همه حرف بیاید یه کم شیرینی بخورید. خب دیگه بسته چه قد میخورید. بیاید برسونمتون پیش مطالب و عکسای وبم. اها قبل از اینکه حرکت کنیم تبادل لینکم میکنم. خو ما رفتیم که رفتیم. وااااااااااااااای یادم رفت نظر یادتوووووووووووووووووون نره ها. وعده ي ما تو .
هدف از طرح این وبلاگ این است که به همه بگم که خیلی. از افراد نابینا توانایی های دارند که دیگران ندارند. من امیر حسین نابینای مطلق که در حال حاضر کودکستانی هستم تنها فرزند خانواده ام. درحال حفظ جزء سی ام قرآن هستم. حدود300کلمه انگلیسی را به فارسی ترجمه میکنم. سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم. وطول عمر با برکت دارم.
اینم یه آپ به عشق شماها. تکه ای سنگ در آرامش کوهی متروک. خسته وبی هدف دل نگران ومزلوک. روزهایم همه لبریز از افسوس. چشم هایم همه شب خیره به زیبایی ماه. باد تا از سر من مشت فشان رد میشد. حال من یکسره می ریخت به هم می ریخت. باد در چ هارقدش بوی گلی پنهان بود. که دلی سنگ از آن رایحه دست افشان بود. باد می آمد ومی رفت ولی با اندوه. تا کسی آمد ویک روز. در آرامش کوه ضربه زد. یک سر پیچید صدا از دل کوه. توی دستان کسی یکسره بیهوش شدم.
میخوام بگم چمه اما نمیتونم حرفام گفتنی نیست و از کسی هم کاری ساخته نیست! میگذره این همه مثل همیشه! فقط از ته دلم التماستون میکنم که واسم دعا کنین. پر هستم پر از حرفهای ناگفته و روزهای پر از استرس و شبهای توام با بی خوابی . خوب نیستم روزام همونجوری که تو پست قبل گفتم میگذره بدون اینکه واسه کسی مهم باشه یا کمک بهم بکنه.
من برای سالیان بعد مینویسم. سالها بعد که چشمان تو عاشق مي شوند. اما اون روز خیلی دوره اون موقعه دیگه من نیستم. افسوس که قصه مادربزرگ درست بود هميشه يکي بود و يکي نبود. ولی بدون تا آخرین نفسم دوست دارم. عشق من و با این که تو منو فراموش میکنی ولی من نه. اینو یادت باشه خیلی دوست دارم چه باور کنی چه نکنی. چرا ناراحتی تو که کاری نکردی.