انچه مهراوه میبند و می گوید . من از زندگی مورچه ها خوشم می آید. مورچه ها خیلی زحمت می کشند. تا غذایی پیدا کنند و هر که در راه آنها باشد. نیش می زند و ما مجبور می شویم آن ها را بکشیم و. خیلی درد دارد فکر کنم آنها بلد نیستند حرف بزنند. یا خیلی آرام حرف می زنند و ما نمی شنویم. و آنها اعصابشان خورد می شود. و مجبور می شوند گاز ما ها بزنند. الان دارم با تبلتم مینویسم و آن مامان و بابا برام گرفتن. مهراوه به باباش کمک میکنه.

از امروز تا تاریخی که دکتر برای بدنیا اومدن تو محاسبه کرده فقط ۶٣ روز باقی مونده. امروز سی و یکمین . اولین سال نوی نیک یار. روزهای انتظار دو رقمی شدند.

بهار جوادی با همکاری داداش آریا و آبجی هلیا کوچولو. گزارش تصویری از مهد کودک آریا. به کلاس دوم خوش آمدید. سفر به ایران ,نوروز 88. قالب های کودکانه پرشین بلاگ. موضوع خنده دا وجالب که امروز پیش امد.

اینجا دفترچه خاطرات امیرحسین است. دو سال و هشت ماه و بیست و دو روز- داستان فقیر. داخل حمام کلی بازی کردم. دو سال و هفت ماه و هجده روز- تغییرات اساسی.

شیطنت های گاه و بیگاه طاها. ضد حال های گاه و بیگاه مملی - 2. ضد حال های گاه و بیگاه مملی - 1. تابستانی که گذشت برای من بسیار مفید بود . بعد از تعطیلات مدرسه ی دانمارکی من همراه مامان وخواهر کوچولوم به ایران رفتیم . در اونجا با توجه به قول مامانم که می گفت باید از فرصت ها خوب استفاده کنیم منو در چند کلاس ثبت نام کرد. آدم چی بگه به این ب.