Date Range
Date Range
Date Range
جرعه ای از اندیشه ها تقدیم حضورتان می نمایم. توفیقی بود ناگزیر بگذرم از کوچه هایی که متاسفانه حقیقت داشتند. اگر اسمشان را زندان در باز بگذارم گزافه نگفته ام. رندگی گفت با نام زنده بودن وجود داشت. گرمای 40 درجه هوانیز نتوانسته بود چند درجه از گرمای زندگی را در رگ های یخ زده این کوچه جاری کند. تنها پیرمردان و پیر زنان نبودند که رنگ امید را باخته بودن. کودکان نیز با امید میانه ای نداشتند. شاید دیوارهای بی روح سیمانی و خانه های تنگ اجازه ورود نشاط و امید را نداده بودند. سایه ها دامن گسترده بودند.
در آستانه ی فصلی سرد . نازک تر از آنم که غر ش شبانه ات را تاب بیاورم . من از این رویا فراری ام. از چاله نیاندازم به چاه! من از این رویا فراری ام. ما را نباشد صنفکی! ما را بگویند بی پناه.
امیدوارم سال خوبیو پیش رو داشته باشید. برای آمدنش به شکم مادرم.