Date Range
Date Range
Date Range
شاخه نباتمون عسل شیرینی زندگیمون. بسم الله الرحمن الرحیم و ان یکاد الذین کفرو الیز لقونک با بصار هم لماسمعوالذکرویقولون انه لمجنون و ما هوالا ذکر للعالمین. اینجا از روزهای قشنگم با مهربون همسرم و یه نی نی ناز. که تازه خدای مهربون تو یه ماه عزیز بهمون هدیه داده می نویسم. از خاطرات دوران بارداری و بزرگ شدن هدیه الهی ام. شاخه نباتم دختر نازم هفدهم آبانماه سال یکهزار سیصد وهشتاد و هشت پاهای کوچولوشو تو دنیای ما آدم زمینیها.
مثل اینکه بالاخره این بلاگفا درست شد. خوشحالم و دلم برای دوستان وبلاگیم خیلی تنگ شده. منتظر پست های جدید هستم. اینجا دفتر خاطرات من و فرزندانم است. سمیرا جون- دلنوشته های یک دانشجو. خوشبختی زیر پوست من- نازنین. خاطرات دلنشین ما- ستاره جون.
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1395. دوستهای خوبم با آیدی پایین ما رو در اینستاگرام سرچ کنید. شنبه 6 آذرماه سال 1395. اینستاگرام قل قلا تا حدی به روز شده. اگر اینجا روزمره های ما رو دنبال میکنید لطفا برام کامنت بزارید. جمعه 14 آبانماه سال 1395. جمعه 9 مهرماه سال 1395. قل قل ها رو خوابوندیم واون رفت. هنوز تا سر کوچه نرفته بود که هانا جان مادر بیدار شد و با یک جیغ از نوع بنفش یک بر پای عمومی زد. حالا هر سه تا با هم مسابقه گذاشته بودن.
من کوچکترین انسانی هستم که در کنار انسانهای بزرگ برای صلح می جنگم. این روزها خیلی ناراحتم چون یک هاپوی کوچولو به اسم اودی داشتم که بابا و مامانم نزاشتن نگهش دارم و اونو دادن به یک جایی که سگها را می فروختند. حالا هم خیلی ناراحتم چون خیلی به من وابسته شده بود. مدتیه که وارد پیش دبستانی شدم و همچنین کلاس زبان هم میرم و نقاشی را هم جدی دارم تمرین می کنم و خلاصه سرم شلوغ شده و نتونستن بیام و وبلاگمو به روز کنم.
دل از سنگ باید که از درد عشق ننالد خدایا دلم سنگ نیست. ای یار مبارک بادا ایشالله مبارک بادا. یه سلاااااااااااااااااااااااام گنده به اندازه ی تمام این مدتی که نبودم. نمیدونم چند وقته که نیستم اما همین قدر بدونین که خیلی سرم شلوغ بوده از اواخر تابستون تا الان. شدیدا درگیر راست و ریست کردن مراسم عروسی بودم اول مهرم که شروع و شد در گیری های مدرسه ام به. بقیه ی درگیریام اضافه شد. دویدیم و دویدیم و بالاخره. در روز 24 مهر ماه ساعت 6 بعد ازظهر من و مسعود جون رسما به عقد هم در اومدیم. و این هم از تعطیلات ماست! .
سلام به همه ی دوستای عزیزم. آترینای من خیلییییییییی شیطون شده و نمی گذاره مامانش به اینترنت و دوستاش سر بزنه. دلم برای همه ی دوستای عزیزم یه ذررررررررررره شده. خیلی دلم می خواد بیام باهاتون حرف بزنم ولی نمی شه. اون سایتی که مریم گلم و آنوش عزیزم گفتین رفتم و عضو شدم ولی هیچ ایمیلی برام نیومد. من و آترینا بیشتر وقتا توی خونه ایم. آترینا خیلی سرگرمم کرده و اصلا وقت آزاد برام نمی گذاره. دلم می خواد مثل قبل برم سر کار ولیییییییی حیف که نمی شه.
سلامامروز درست هفته 33 بارداری دختر نازم هست! محمدحسین به شدت خوشحال و مشتاق و منتظره! روزهای سختی رو گذروندم. ان شاءالله بقیه اش هم به خوبی و صحت و سلامتی بگذره! امسال محمدحسین به مدرسه میره کلاس اول! مصادف شده با به دنیا اومدن خواهریش. سلامامروز حس خوبی دارم! خدا رو شکر . احساس میکنم دوباره باز دارم مادر میشم.
فقر که بیداد کند حق او را هم نمی توانی ادا کنی.
سال 1363 وارد حرفه ی کفاشی شدم و تا سال 1369 در تهران مشغول بکار بودم. در سال 1381 در دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران در کنار استاد با تجربه این رشته مشغول کار گشتم. ا لا ما س عی. کاربرد کفشها و کفی های طبی در دفورمیتی ها. چگونه از کفشانمان مراقبت نماییم.
شانس نام مستعار خداست آنجا که نمی خواهد امضایش پای داده هایش باشد. کلید موفقیت تلاش است اما هدف و صداقت در درجه اول اهمیت دارد . سعی نکنید موفق شوید بلکه سعی کنید با ارزش شوید که در این صورت حتما موفق نیز خواهید بود.
بیشتر از سه سال و نیم گذشته از آخرین به روز رسانی این وبلاگ. این وبلاگ هم مستثنا نیست. گویی هر چه سنمان بالاتر می رود سرعت گذر زمان هم تندتر می شود. و واقعا مفاهیم اشعار سهراب را مثل پازل کنار هم چیده تا تصویری شگفت انگیز از جنگل تو در توی مفاهیم نمایان شود. تلاش فرزاد باعث می شود واقعا سهراب را جدی تر بگیریم. در 420 صفحه به چاپ رسیده است.