پر پرواز ندارم اما دلی دارم و حسرت درناها. کسی می آمد و از او می پرسیدم. کدام کلمه چراغ این کوچه خواهد شد. من همیشه دوستدار یک زندگی عجیب و پر حادثه بوده ام. شاید خنده ات بگیرد اگر بگویم من دلم می خواهد پیاده دور دنیا بگردم. من دلم می خواهد توی خیابان ها مثل بچه ها برقصم بخندم فریاد بزنم. برگرفته از متن اتاق آبی ب.

اگر دوست دارید ادامه ی فعالیتم را پیگیری کنید ایمیل بزنید یا کامنت خصوصی بگذارید تا آدرس وبلاگ جدیدم را برایتان بفرستم. خواستم اینجا لینک را بگذارم که این امکان به من داده نشد. البته این به معنای تعطیلی کامل اینجا نیست. اگر خبر مهم و قابل عرضی باشد اینجا خواهم گذاشت. همه ی ما می میریم دوستان. یا در بیمارستان مثل کمپوت expire می شویم. یا در آمار قربانی ها و تصادف ها و جنایت ها گرد می شویم. شاید این اجازه پیدا کنیم که به خواب عده ای بیاییم تا چیزی به آنها بگوییم.

در من هوایی گرفته بود. که به چشم نمی آمد. جان من اگر تو نبودی. که تن داده به این همه. و دری که وا مانده. جای خالی تو در هوا. در دلم سرد می شود. هر کجا که دلش خواست را. مرا در تن درختی جستجو کنید. یک روز کامل بی قراری ام در پیش است.

گشتم نبود , نگرد نیست. سكوت لا به لاي حرفهاي مني. از حرف هايم آنچه نمي گويم. ساعت های با تو بودن رو باید نگه داشت. باید آب طلا گرفت زد به در و دیوارای خونه. اصلن ازشون کاغذ دیواری سفارش داد کل خونه رو کاغذ دیواری کرد! رنگای خونه هم دیگه خراب شدن! اون وقت همیشه هستی. آره! از تراوشات تو اتوبوس! مگسی را کشتم.

سکوت برای شنونده جز دولا چنگ معنایی ندارد. انا للبلاگ و انا الیه راجعون. چقدر گاهی برگشتن لذت بخشه. دوس; م دارم ها و دوس ن م دارم هام. يكيشون اومده ميگه خانوم ميشه شما مارو بكني? ميگم آره عزيزم دستتو بده بكنمت, بعدش كه خوشش اومده گفتم حالا با دوست بكن. رفته دوستشو صدا كرده بيا با هم بكنيم, با اونم كرده بعد اومده ميگه خانوم ميشه هركي با دوستش كرد با يكي ديگه هم بكنه? ميگه دارت دوس داري? وختی موقه انتخاب و.

که خودم کوچ کنم از شهرت. بکنم دل ز دل چون سنگت. می شوم دورترین خاطره در شب هایت تو به من می خندی. بر نمی گردم نه! می روم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد. عشق زیباست و حرمت دارد. دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت سرد و بی روح شده است. تنهایی ام را زیر دوش حمام میبرم.

سبز آبی کبود من! همه ی دنیا فقط تویی. ایستادن یا دویدن ! مثل آدمی شدهام که آتش گرفته. حس خوب فهمیده شدن ! آدمهایی هستند که شاید کم بگویند دوستت دارم. هزار ساله ام ! .

تو در منی و من هست می شوم. در کشمکش این همه بودن و نبودن.

و خدایی که در این نزدیکیست. یک مشکل عمده ما این است که همه چیز را با هم قاطی می کنیم. آدم ها را الکی بزرگ می کنیم ازشان توقعات عجیب و غریب داریم. اگر نانوای محله نان خشخاشی خوب میزند و از لذیذترین نان های ایران است دلیل نمی شود که فردا بشود شهردار لایق شهر. هرکس را همانطور که هست قبول کنیم. همین می شود که هیچ چیز و هیچ کس مملکت سر جای خودش نیست. همین می شود که در اداره برای استخدام جای آنکه از قاب.