Date Range
Date Range
Date Range
ای نامردا ای بی معرفتا دیگه دوستون ندارم. من برایه نظرهایی که میزاین ارزش قائلم و جواب هرکی که نظر گذاشت هم میدم. عشق یعنی با تو گشتن همکلام. عشق یعنی انتظار یک سلام. عشق یعنی دست های رو به دوست. عشق یعنی شاخه ای گل در سبد. عشق یعنی دل سپردن تا ابد! تا ابد عاشقتم ! .
اینجا پولی پیدا نمی کنی . ما فقط در پی گرما در این جیب ها پنهان شده ایم! به مرد نزدیک شدم. لحظات در سکوتی ابلهانه سپری می شد . وقتی مرد تکه ی چوبی که معلوم بود در گذشته جعبه ی میوه بوده است را درون آتش می انداخت. توجه ام به ذغال های ته پیت حلبی سوراخ سوراخ شده جلب شد. لبخندی بر صورت مرد نشست.
Et pi ba en haut Kévin.
Þriðjudagur, desember 16, 2008. já það getur verið erfitt að fá þessi blessuð börn til að vera kyrr og hlýða manni. eða er það ekki annars? Eða er þetta kanski bara lélegt uppeldi hjá mér? Þriðjudagur, maí 06, 2008. Ég er byrjuð að vinna. var ég búin að segja ykkur það kanski? Ég fer í fríið.