رهسپاریم با ولایت تا شهادت. داستان حقیقی یک نذر عاشقانه. بعد از عدم موفقیت در عملیات کربلای 4 قرار بر این شد که لشگر ما وارد عملیات نشه. بر اساس طرح عملیات ما باید جایگزین نیروهای لشگر 41 ثارالله. مقرر شد که ما عقب نشینی بکنیم. نوشته شده در سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲ ساعت توسط حمید بناء. درد دلهای نگفتنی به بهانۀ نقدی بر یک کتاب. نوشته شده در دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۲ ساعت توسط حمید بناء. واگویه های یک ناشنوای از پا افتاده. رهسپاریم با ولایت تا شهادت.

این وبلاگی است پر از شعر,نثر و حرفهایی که تمامی ندارند. شما كه جوانيد خواهيد ديد . اون روز از ما هم انشالله ياد نيك خواهيد كرد . خواهيد ديد اون روزي رو كه كشورتون به اوج اقتدار خواهد رسيد . دلم برا اون قسمتی که توی گیومه گذاشتم گرفت. خدا نکنه آقا شما نباشی و ما باشیم. ان الانسان لفی خسر الا! این روزها همه ی ما یک حرف مشترک داریم. حرفی که حسابی ن قل محافلمان شده! حرفی که بوی یک درد را می دهد! .

جهت اطلاع از تنظیمات و ویرایش این قالب اینجا را کلیک کنید. وبلاگ هایی که در موج وبلاگی شیعه اویان اعلام حضور کرده اند .

دخترم با تو سخن می گویم. مثل گل آفتابگردون در روزهای ابری. ای تو به من از خود من خویشتر. دوستتر از آنکه بگویم چقدر. بیشتر از بیشتر از بیشتر. ک ون و د عاة للن اس. ب غ یر ا لس ن ت ک م. ل ی ر وا منک م الو ر ع و الا جتهاد. و الص لاة و الخیر ف ان ذلک داعیة. مردم را با غیر زبانتان بخوانید. تا از شما پارسایی و کوشش. و نماز و خوبی را ببینند. زیرا این امور آنان را به سوی حق. 3پله پله به ملاقات خدا میروم.

میشه پاک بود مثل بارون. سردا شهيد حسن قجه اي. گروه مجازی فانوس ها شهر درچه اصفهان. نامه یک دختر به پدرشهیدش. شهید محمد رضا تورجی زاده. به حال خود گريه كنیم به آن هنگامي . دیروز برای خدا کار میکردیم.

به چشمان زلالت مینگرم و مینویسم. تو ای مروارید دشت نبرد. تو ای شهید قلب من. رفتی و چه بی اثر در راه ماندیم. رفتی و چه بی صدا در کار خود ماندیم. رفتی و فراموش کردیم که روزی همت داشته ایم رفتی جوانانمان همتشان را باختند. رفتی و تنها گذاشتی یک صف عاشقانت را . رفتی به رسم شهید کربلا و بی سر برگشتی. رفتی و دیگر بعد از تو در کوره راهای ظلمت کسی دستگیرمان نیست. رفتی و پرپر شد گل امید وایمانمان. به پاکی چشمانت قسم که بعد از تو قلعه ایمان مردم از کاه گشته.

ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺳﺎﻋﺖ ۹ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻢ . ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﭼﺮﺧﺪ! ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﻄﻲ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻲ ﺩﻭﺩ .

برای رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یک نفر داشتن. برای رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یک نفر داشتن. قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان. بچه ها از پیرمرد بدشون اومد. دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان . همه رفتن الا پیرمرد! .

آن زمانی که شهید چمران هم زنده بود. به واسطه امام موسی صدر رفته بودیم لبنان. یک روز کنار چمران بودیم. در ادامه و طبق درخواست شما. معامله با موتورلا جایز نیست. جمعیت خیلی زیاد بود ک.