Date Range
Date Range
Date Range
پدر رفتی دلم از غم شکسته. نم اشکی روی قلبم نشسته. به مهر تو قسم عشقم تو بودی. سرود زندگی رو می سرودی. نوازش های تو آرامشم بود. تو بودی بودنت آسایشم بود. پدرم پاک ترین چشمه باغ خدا بود. همین تازگی پدرم رو از دست دادم. کمرم شکست و نفسم گرفت. از سر لطف برای شادی روحش فاتحه ای بخوانید. به یاد زنده یاد ولی الله نجاتی. عکس هم مربوط به آخرین سفر ما و پدر به مشهد مقدسه. تو رو به یادم میاره.
مدیریت وبلاگو به مهشید عزیزم داده بودم دیگه تمایلی برای نوشتن نداشتم. با این وبلاگ خاطرات خوب و بدی داشتم . بود هر وقت دلم میگرفت میومدم سراغ وبلاگم . خستم خیلی خسته بیشتر از همه کس و همه چیز. از خودم خستم چون حال و حوصله کسی رو ندارم . شوخی کنم تا یه وقت کسی از دستم دلگیر نشه. این روزا تنها رفیقم بی کسیه . تنها کسی که همیشه بغلش میکنم بازوانمه .
زندگی حکمت اوست,زندگی دفتری از خاطره هاست,چند برگی تو ورق خواهی زد,مابقی را قسمت. بزرگی داد یک درهم گدا را. که هنگام دعا یاد آر ما را. یکی خندید و گفت این درهم خرد. نمیارزید این بیع و شرا را. روان پاک را آلوده مپسند. حجاب دل مکن روی و ریا را. بزن دزدان راه عقل را راه. مطیع خویش کن حرص و هوی را. چه دادی جز یکی درهم که خواهی. بهشت و نعمت ارض و سما را. نشاید خواست از درویش پاداش.
سلامي چو بوي خوش اشنايي. درودي چو نور دل پارسايان بدان شمع خلوتگه پارسايي. سرزمين ابا و اجدادي من و تو و.
شهرستان های ایران و تاریخ ایران. کاش فراموش کردن به همین راحتی بود.
احساس میکنم کلمات بازی محض اند! تا فریبت دهند زندگی زیباست. من گرفتار سنگینی سکوتی هستم. نقد شعر توسط سركار خانم زهره كافي. برای میلاد نامه ای که از لای کتاب لیز خورد. قلم را آن زبان نبود که بگوید سر عشق باز. نام شناسی و ریشه واژه ها. وبلاگ انجمن مجازی شاعران ایران.
می نویسم به عشق عاشقان دل سوخته تمام دنیا. نوشته شده در تاريخ سه شنبه ۲۹ اسفند۱۳۹۱ توسط شهرامی منش. ﺍﮔﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺑﯽ.
مطلب زیر را دخترم نوشته و تایپ شده به من داده است. زنانی که حجاب می کنندباید مواظب باشند که مردان را تماشا نکنندومردان زنان را نگاه نکنند این یک نوع حجاب است. حجاب بزرگترین کار خوب یک زن است. زنانی که حجاب خود را رعایت نمی کنند خدا آنها را دوست ندارد. چادر آبی اش را مرضیه بر می دارد. امروز توی مدرسه جشن عبادت دارد.
بت ها چه غم انگیز رهایت کردند . مریم هستم شاعری کوچک از دیار بی برگی. میسرایم برای فرداهایی که هرگز نخواهند آمد. فرداهای محکوم به مرگ! میسرایم برای بعضی ها که. هی! شعرهایم را به دار نقد بکشید این مرگی ست که به دلنوشته هایم زندگی میبخشد. سپاسگذارم از دست های مهربانتان. شعرای این حقیرو بدون ذکر اسم جایی درج نکنید. تو عاشق مهتاب و خورشیدی. من عاشق دریا و بارونم. من با همه درگیرم اماتو. از شعر و ترانه تا رباعی.
کوتاه نوشتههایی در باب شب قدر. شب اندازه گیری مقدرات است. 1- در طول سال مخفی است و باید مرتب آنرا رصد کرد. 3- در دههی آخر رمضان است.
اینکه بعد از این همه وقت تصمیم گرفتم در وبلاگم بنویسم شاید حس باور امن بودن این صفحه مجازی ست. اینکه قرار نیست با لایک شدن نظر داد. لااقل اینجا اگر بد باشد هم می نویسند. گاهی آدم دلش می خواهد روزها بگذرد تا بتواند خیلی چیزها رو درک کنه.
فضای اتاق را با عطر خوش بو. و زن با لبخند تشکر خود را اعلام کرد. مهربان آنقدر از ارادت و اقتدای کوراوغلو. دیگر هیچکس ازمن کلامی راجع به کوراغلو. و کمک به فقیران در خفی و راز بماند. خیلی شیرین تراز پیروی کوراوغلو. آن سال نزدیک های نوروزسلف خرها پول خ.