2 October 2008 by jenjourney. 2 Spending time with my family, Semih and his sis. 3 Getting some unpacking done and hanging pictures in my room. 5 Staying up late and not worrying about being tired the next day. 10 Cuddling with my kitty.

شاید دیگر از حریم نگاهت خارج شده باشم. هنوز هم در میان دعاهایم. حتی نیت فال های حافظم. اکثر اوقات فکر میکنم دیگران تو را از من گرفتند . می بینم که غیر ا ز من. کس دیگری نمی توانست تو را از من بگیرد . گاهی وقت ها به جای پیدا کردن جواب کمی وقت بگذارم برای پیدا کردن سوال . نیست بالاتر از سیاهی رنگ.

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد. من رفتم و خواهرشاه پناهم داد. خدایا ما هم یاغی نیستیم! خوب است که یار خرج سفرت را بدهد. آثار پی دی اف شهید مطهری. ماجراهای من و همسر طلبه. بسیج دانشگاه آزاد اسلامی جهرم. یک چارقد به رنگ دلم سر کشیده ام. حوزه علمیه جامعه الزهرا قم.

Martes, 25 de noviembre de 2008. Martes, 18 de noviembre de 2008. 191;Qué hora es? Martes, 4 de noviembre de 2008. Y que en las noches solo a mi me llamas. Porque fui yo quien descubrio. Y que en las noches solo a mi me llamas. Porque fui yo quien descubrio. Que ya no puedes vivir sin mi. Y tu la dueña de mi corazon. Descubri que conmigo no puedes vivir. Y con locura lloraste de amor.

یک وبلاگ از انجمن ساحل سخن. ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم. در ره عشق جگردارتر از صد مردیم. هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را. دور سید علی خامنه ای می گردیم. جمعه هجدهم تیر 1389 ساعت 12 و 08 دقیقه و 46 ثانیه.