همیشه رفتن و رفتن . و روزها پی هم می روند و می آیند! چه هاست در سر این قطره ی محال اندیش . اعترافات یک ذهن آرام! نت هاي خط خطي. گاهي سکوت حرفهاي قشنگي مي زند. ودراين کوچه ي تنهايي من. گلابی عزیز در پرشین بلاگ. اینجا ایران من مرد! ترمه های رنگی مادربزرگ. صبح به خیر -کتایون عزیز. ن گ ا ر ش عزیزم.

روستای زیبای و فس - اراک. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم آذر ۱۳۸۹ ساعت توسط ملیحه رجایی. نوشته شده در سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۸۹ ساعت توسط ملیحه رجایی. نوشته شده در شنبه هفدهم مهر ۱۳۸۹ ساعت توسط ملیحه رجایی. نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۸۹ ساعت توسط ملیحه رجایی. تبریز و ارومیه و اردبیل. خلاف جهت عقربه های ساعت. ஜღ ღI Uغ م تنهاییI Uღ ღஜ.

ازتون ممنون مي شم که اگه مشکلي در وبلاگ ديدين يا تو قسمت نظرات بگين و يا به ايميلم بفرستين. بازم از همتون ممنونم و براي همتون آرزوي شادي و خوش بختي رو دارم. اينم از چند تا مدل لباس خوشگل.

هرزگاه برات سوال بشه که چرا مادرت اینقدر شکسته شده. بگو مامان فدای دونه دونه شیارای صورتت بشم. اینقد فشارش بده که داد بزنه. به سلامتی اون پدری که با لباس کثیف و کهنه میره کارگری تا شکم بچشو سیر کنه. ولی بچش روش نمیشه به دوستاش بگه این پدرمه.

اینجا ایران من زن! مادر ای هستی من! ۹ ماه توی وجود تو بودم و هستیم از توست. به دنیا که اومدم از شیره وجودت تغذیه کردم. برام یه خواهر مهربون به دنیا آوردی که توی دنیا همیشه یه همراه داشته باشم. اولین کلمه رو که توی دفتر مشقم نوشتم اشک به چشمهای مهربونت دوید. امتحان که داشتم انگار تو امتحان داشتی. مواظبم بودی تا خدایی نکرده اشتباهاتم زمینم نزنه. وقت برای کنکور درس می خوندم نصفه شبها بیدار می موندی و پا به پای من می نشستی تا خوابم نبره. همیشه بهترین چیزها رو برای ما می خواستی. زندگی ساختن رو تو یاد ما دادی.

اما با چشمهای خیس ! نیم نگاه ثابت . دیگر هیچ آسمانی را باور نداشت. گنجشکی که سرش به شیشه خورده بود. چه روزای خوبی بودن که گذشتن! همیشه فکر میکردم هرچی بزرگتر بشم بهتر میشه اما.

فقط بيا كه كمي در برابرات باشم .