Date Range
Date Range
Date Range
ته مانده ای از دلم باقی مانده است! قبل از تو همان هایی که می گفتند دلشان. با من است هر کدام تکه ای از آن را با خود برده اند. نزول خجسته ی باران باد. و جلوه ی ستاره ای. بر مه گرفتگی این افق.
فراموش کردن بزرگترین قابلیت انسانی در من شده . هر روز با اخم بود. پر از اشک تنهایی بودم . در آرزوی همین روز ها بودم. سربلند و آگاه بودم . مهر ه ی شطرنجی در صفحه ی منچ بودم. سیاه و کثیف بودم . هیچ نبودم! پيام هاي ديگران .
Abonne-toi à mon blog! Voila le jeux pour les fans de coms.
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد. چند شبی است که ماه گم شده است. در پرتوچشمانش گم شده است. آه ای مترسک مزرعه پیر. تا ببینم چرخش گلهای آفتاب گردان را در شب. به سوی طلوع خورشید چشمانت. چشم بگشای تا ظلمت دیدگانم را فراموش کنم. ای جاری تر از رود. ای بلند پروازتر از پرندگان دشت.
شبهای قدر رزمندگان در جبهه. اولین بار بود که می رفتم جبهه. جمعیت رو که دیدیم تعجب کردیم. شب دوم هم همین طور بود. برام سؤال شده بود که چرا بچه ها برا احیا نیومدن. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت. به سمت صحرا حرکت کردم. قرآن رو روی سرش گرفته و زمزمه می کنه.