بعد از کلی وقت فکر کنم اومدم. فکر کنم 2 ماه شده که ننوشتم. اول از همه بگم چه جالب بلاگفا سیستم پاسخ به نظر اضافه کرده. باید بگم ایده بسیار عالی ای هست و یه دست مریضاد هم بهشون بگم چون واقعا لازم بود. البته بعضی سرویس های دیگه داشتن این امکانو فقط بلاگفا نداشت که حالا دیگه تکمیل شد. برای ترم تابستون جو زده شدم 6 واحد گرفتم. فردا هم که قرار بود .

ایوب ای پیامبر من . امیدوارم تو این هوای گرم تابس.

زیباترین صدای زندگیم تپش های قلب توست. به نام او به یاد. به یاد روزهایی که احساس میکردم خوشبخت ترینم. هشت ماه و نیم از تموم شدن ارتباط من و بنیامین میگذره! آره همه چی تموم شد. امشب داره برام خواستگار میاد. دلم به اندازه همه خاطرات خوبی که داشتم گرفته هرچند این مدت بنیامین بهم ثابت کرد که هیچوقت اوج احساسی که بهش داشتمو نفهمیده! که هیچوقت لیاقت احساس پاک منو نداشته. خدایا غصه هامو ازم بگیر. نوشته شده در شنبه ۲۹ بهمن۱۳۹۰ساعت ۱۳ بعد از ظهر توسط مهسا. ۶ترم تا دکتر شدن ما باقیست! .

همون زخم و داغ همیشگی! همون فریادها و گریه های خفه شده! مطلب جدیدی ندارم جز اینکه. جز اینکه نیستی نیستی تا ببینی . عزیزم واست مینویسم,چون تو از وجود منی! تنها کسی هستی که لحظه لحظه با من بودی,صدامو شنیدی,گریه ها وبی قراری هام! همه رو شنیدی و سنگ صبورم بودی و دم نزدی! برات مینویسم شاید یه روز بخونی و بفهمی که چه گذشت! شایدم زمان تو همه چی عوض بشه! امیدوارم تو قلبت همیشه پرشادی و مهربونی باشه و صبور و مهربون! این موقعها فقط عشق که نجاتت میده! شاید از این.

همچنان منتظر جهانی میمانم که میخواهم. راه دیگه ای ندارم . دختری که با مغزش راه میرفت. نميدونم جرا اينجارو به كلي فراموش كرده بودم . ميام باز مينويسم خيلي زياد حس نوشتنم بدجور كل كرده.

دستگاه فشارخون هم دیروز اثبات اش کرد. کمی تئاهل زده شده ام که دیر یا زود بهبود خواهم یافت. در این لحظه تنها مشکلم دندان عقلم است که مثل کاشی های جلوی گلفروشی ها تق و لق شده است. جوراب های سوراخ ام را دور انداخته ام و روی میوه ها سلفون می کشم. ظ روز چهارشنبه ۱٩ امرداد ۱۳٩٠.