Date Range
Date Range
Date Range
بكوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در چيزي كه به آن مي نگري. در من آوایی است که تو را می خواتد. اما می دانم اشتباه است. تو آن عاشقی نیستی که کم دارم. آنکس که نگاهش پر معنا و دلش پر تپش باشد. دروغ پشت چشمانت نگاهم را گول زد. خودت را به درختی نزدیک می بندی. و کلید قفل دستانت را به دورترها پرت می کنی. آتش به پایت نزدیک می شود.
زنان قوی هیچ گاه در راهروها گریه نمی کنند. برای نامه ی نخ نمای قاضی. سوزن را بهانه می کنند. پله ی اول دست ام را گرفته ای. پله ی دوم دست ات را فشرده ام. پله ی سوم لبخند می زنی. روی لبخند تو چیزی نوشته ام. بلند بلند نوشته را می خوانی. در این پله به دوست داشتن م پی می بری. درست مثل من در پله ی بعد. این پله ها روی زمین نیستیم ما. حداقل من که حالا از آغوش تو گرم تر جایی نمی خواهم. تمام سربالایی های این شهر را پله کرده است.
شاعر شدنم سهم مرا در به دری کرد. كه مجوعه ي اول و آخر مجموعه غزل است , قابل ذكر است كه مجموعه ي آخرم توسط انتشارات هزاره ي ققنوس به چاپ رسيده و براي جشنواره بين المللي تهران آماده ي عرضه خواهد بود.
امان از آن لحظه که یادها چشمی برهم نهند. دوستان و یاران همیشگی از حضور سبزتان سپاسگذارم. تقدیم به آستانه دوست که هرچه داریم از اوست . نوشته شده در ساعت توسط سلیمانی. و بازی خنکای نصیمی که میکاود روح عظیم. دلم در میان تمام نبودها به این اندک ماندن و بودن خیس است. ودلهر شام عجیبی که در پایان حسمان تا بیتابی پیش میدود. شروع را با تو وپایان را به معمای عجیب از یاد بردن میسپارم. اللهی و ربی من لی غیرک.
سه تن از ماجرا خبر داشتند. وااااای چه شب بدی داشتم. نیم ساعت هم نخوابیدمو شاهد گذران عقربه های ساعت بودم. فقط به خاطر یه گلودرد عجیب و وحشتناک که منو صبحی به دکتر برد و یه خیلی دوا گرفتم. هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی. صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند.
09 o godzinie 18 zaczynamy zajęcia na stadionie przy ulicy Świętopełka, mamy nadzieję że trening pozostanie już na stałe.