م رور می کنم خاط راتمان. یادت نمیتوام که نهم بر یال باد. این اسب سرکش خاطره ات رام نمیشود. درست مثل رعد و برق. که تا بخواهی از زیباییش لذت ببری. درها و پنجرهها را بستهام ولی.

این جمله ت هنوز تو گوشمه. گوسفندم قبل قربونی کردن آبش میدن! نوشته شده در جمعه 28 شهریور1393ساعت توسط زی زی. زیاد اعتماد نکن حتی به زمین زیر پات وقتی چشم و گوش بسته به کسی اعتماد میکنی آمادگی بدترین و کاری ترین ضربه ها رو داشته باش. نوشته شده در جمعه 28 شهریور1393ساعت توسط زی زی. یه فصل دیگه از زندگی من گذشت. فصلی که شیرینی محدود و تلخی بی پایانی داشت. خدا کنه به اندازه عمری که ازم گرفته شد بزرگتر شده باشم. دلم برای اینجا و دوستای وبلاگی خیلی تنگ شده بود. نوشته شده در جمعه 28 شهریور1393ساعت توسط زی زی.

زندگی رنگ و روی ما را برد. مست کرد و سبوی ما را برد. تف به ذات پدر سگت دختر. عشق تو آبروی ما را برد. نوشته شده توسط عبدالحسین بان در شنبه بیستم آبان ۱۳۹۱. اگر چه خوب اگر بد دوست دارم. ولي بسيار و بي حد دوست دارم. بيا تكذيب كن آمارها را. تو را شصت و سه درصد دوست دارم. نوشته شده توسط عبدالحسین بان در دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۰. چشمان تو آهوي مجسم شده است. حس و غزل و ترانه در هم شده است. شيطان شيطان دوباره آدم شده است. ترسم كه پلنگها شكارت بكنند. چشمان تو آهوي مجسم شده است.

ما راویان قصه های از یاد رفته ایم . حالا که آمده ای س لا. نوشتم تا زنده شود یاد آنه ایی. ی سرودند و از صحنه ی زنده گ. ی كه نقد عمر را در هوای ش عر. ناب میدادند به باد . تا امروز و اکنون من و تو آنها را زمزمه کنیم و بگوئیم زن. ستم بگویم با دل برگزیدم و اینجا نوشتم . امیدوارم با دل م رورش کنی! لطفا از مرورگرهایی غیر.