چقدر دلم برای پیرمرد تنگ شده. چه دلتنگی غریبی دارم اینجا. پراکنده گویی های گاه و بی گاه. آرمین شیشه مربا رو بفرست بیاد.

کانال تلگرام شعر و غزل امروز.

از جوانی و خامی سالیانی گذشته و تا فرتوتی و بیرمقی سالیانی مانده. اینجا تجربه و انرژی در نقطهای اپتیمم به هم میرسند. و ناگزیر نگاهی دیگر گونه به زندگی در تو شکل میبندد برخاسته از اندیشهی ویژهی تو. بیهراس از آنچه دیگران میپندارند و مینگرند و میگویند. چنان در چهل سالگی رها میشوی که گویی هزاران سال رهایی. چهل سالگیام را دوست دارم.

به نام خدامند بخشنده مهربان رواق منظر چشم آشیانه ی شماست کرم نما فرودآکه خانه ی توست. ظ توسط الهام استادهاشمی نظرات . دوستت دارم دکتر مهدی عزیزم. ظ توسط الهام استادهاشمی نظرات . هر شب دکتر مهدی موسوی. ظ توسط الهام استادهاشمی نظرات . هر شب دکتر مهدی موسوی بخون ی م. علیرضا عبداللهی از خانه شهریاران رفت. درود بر پدر غزل پست مدرن. بیا بنویسیم که خدا ته قلب آیینه س.

این جواب ها به سوالت فکر نمی کنند. خیلی کارها هست که در زندگی ام نکرده ام. خیلی کارها هست که در زندگی ام کرده ام. خیلی آرزوهای بزرگ و کوچک هست که هیچ وقت بهشان نمی رسم. اما همه ی آن لحظه ها را فراموش نمی کنم. من دور دنیا را با دوچرخه می زدم. اگر این جنگ لعنتی پیش نمی آمد. هفته او ل دی 1391.

یوسف ام من چاه خود را کنده ام ای برادر مرحمت فرموده گرگم آورید. بر سنگ قبر من این جمله حک شود. سین و واو و نون و یا و الف من. چو آن پروانه ام خود را زدم بر شعله بی پروا. نبینم اینکه میسوزی و داری اشک می ریزی. به مستی هم ای جان نیاسودم از خلق. عرق ها که با خلق خوردم سگی بوده اند ! صد د ر م از روی ح کمت بسته ای ! لا اقل یک در به ر حمت باز کن ! عشق یعنی اینکه سارا سهم دارا میشود.

ورژن جدید غزل کرج از عمران میری. کرج گرایش محضی به دلبری دارد. کرج پرنده ندارد کرج پری دارد. بگو برای تماشا سفر کند به کرج. دلی که حال و هواهای دیگری دارد. اگر گناه نکردی نیا به گوهردشت. به چاه های جهنم کرج دری دارد. برای حمل پری ها ترابری دارد. سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲.

بعد از غیبتی طولانی باز هم به کارگاه برگشتم. بی هیچ حرفی تکلیف 46 از کارگاه مجازی ادبیات را بخوانید. شعر داستان یا ترانه که سبکش رئالیسم جادویی باشد. اگر مایل هستید آن تحقیق را هم از اینجا.

تا انتهای بارش باران دوستت دارم. همه زندگی من شعر است! دور شو از این مزرعه. میخواهیم به تو خیره شویم. چیزی نمی ماسد به من. لحظه ای جای خالی تو را پر می کند. دوست ندارم برای همیشه کنار تو باشم. نه تو میتوانی مرا دلتنگ کنی. کاری به آدم ها ندارم. این شهر را ترک میکردم. نمیتوان با شعر کنار آمد. اعلامیه من را از سینه دیوار کند. و فرفره دخترم را قورت داد.