فقط می نویسم که برات ثبت بشه عزیزترینم! امروز صبح 20 آذر وقتی از خواب پاشدی دیدی دندونت که لق بوده نبست! هر چی گشتیم پیداش نکردیم! تو گفتی حتما فرشته دندون برده که برام جابزه بیاره! ازت پرسیدم چی دوست داری برات بباره. فقط می نویسم که برات ثبت بشه عزیزترینم! امروز صبح 20 آذر وقتی از خواب پاشدی دیدی دندونت که لق بوده نبست! هر چی گشتیم پیداش نکردیم! تو گفتی حتما فرشته دندون برده که برام جابزه بیاره! طرح پيراهن.

خاطرات زندگی ما و رادین عسلی. روزهای زيبا و دوست داشتنی خدا كه زيباتر می شوند. خیلی وقته مطلب نزاشتم! بالاخره 4 سالش تموم شده پسرم! .

خاطرات و درد و دل های مامان وقتی من نبودم. ب س م الل ه الر ح م ن الر ح يم. ایشاالله همیشه گشت و گذار . ایشالله همیشه شادی و خوشی . امیدورام 7 ماه و اندی باقی مونده سال هم به همین خوبی و خوشی هم برای خودم هم برای خونوادم و هم برای دوستانم بگذره و سال 90 رو با شکمای پرآغاز کینم . اما بیچاره شوشو تو خونه تنهای تنها بود ایشااله که جبران میکنم براش .

کوروش پسر بهشت در اوستا. اولین دادگستر گیتی پدر ایران زمین. من یه فرشته کوچولوی آسمونیم که مورخ 5 اردیبهشت ماه 1388 قدمهای کوچیکمو تو این دنیا گذاشتم. به وبلاگ من خوش اومدید. امیر حسین و هستی کوچولو. قالب وبلاگ کودک نی نی. قند عسل مامان امسال پیش دبستانی 1 میره! چه زود بزرگ شدی جوجه ی من! زندگی من کوروش قشنگم.

به منم یاد بده! یکم از بی رحمیت به منم یاد بده. به منم بگو چطور دلت از سنگ شده. به منم یاد بده که چطور بی دردی. که چطور یاد منو تو فراموش کردی. خیلی دوس دارم بدونم چرا تو دوسم نداری. چرا من عاشق میمونم وقتی تو تنهام میاری. چرا منتظر میشینم تا یه روز بیای دوباره. به منم یاد بده اینو که بهار فایده نداره. به منم یاد بده که فراموش کنم. شمع احساسمو دیگه خاموش کنم. شبای من پره از حسرت و تنهایی. ولی تو صاحب بهترین شبهایی.

مادري كه اولين لبخند شيرينت را نديد ولي اشكهايت را پاك كرد! عزيز تر از جانمممممممممممممم. اینجا را خیلی دوست دارم خیلیییییییییییییی. شاید خیلی کم میام اینجا بیشتر وبلاگ پسرم هستم. ولی وقتی میام اینجا خیلی خاطرات خوب و بد برام زنده میشه. الان پسر گلم خیلی خیلی شیطون شده من کم میارم خسته. الهی مامان قربونت بشه الهی زنده و سالم باشی و شیطونی کنی.

امیدوارم امسال با شروعش و پایانش پر از موفقیت باشه برا هممون. امسال ما قشنگ شروع شد خیلی خوشگذشت همه روزاش قشنگ بودن مهون های عزیز تر از جان داشتیم تقریبا هرشبش سفره شاممون کنار هم بودیم. گردشهامون هم جمعی بود به عزیزهای دل مامانی هم کلی خوشگذشت کنار دانیال ملیکا و محمد مهدی کلی شاد بودن. جوری که لحظه خداحافظی نه فقط بچه ها حتی مامانشون هم اشک ریخت. کم کم رفتن به مدرسه داره شروع میشه. محمد مهدی روز شماری میکنه که بره به مدرسه. ملیکا هم دلتنگ مهد کودکشه. هوررررا ملیکای ما پنج سالش شد.

مامان لیلا و الهه و الناز نازم. مامان لیلا و کیان جون. مامان سمانه و پویای گلم. مامان فریبا و نیلسون گلم. مامان عاطفه و تربچه قلقلی. امیررضا دنیای مامان و بابا. کهکشان رویایی پسرم کیارش عزیزم. مریم و نی نی گلش. مامان آرین و آرتین عزیز.