یادداشت های روزانه و شخصی. خوشی زیادی یعنی اینکه بشینی به غصه هاس گذشته ات فکر کنی و براشون غصه بخوری. شاید بهتر بود اسم پست رو می ذاشتم حماقت. ااتفاقات پشت سر هم میافتن و تغییرات آدمی رو در موقعیتهای متفاوتی قرار می دن. تغییر شغلی و آرامشی رو که انتظارش روداشتم بهم هدیه شد. دعا می کنم به مافوق محترم که بعد از 2 سال اصرار با استعفام موافقت کرد. اما الان دیگه اصلا نمی رسم خاطراتم رو ولو مختصر بنویسم پس مثل اکثر اوقات می نیمم می نویسم.

راستش نمیدونم از کجا شروع کنم این روزا اصلا خوب نبودن. رفتیم یه جای خیلی خوشگل و با صفا خلاصه خیلی خوش گذشت. برگشتنا تو ماشین صحبت یکی از دوستای قدیمی فرزاد شد که متاسفانه تو اوج جوونی تو تصادف فوت کرد. حدود 3 4 سال پیش. خییییلی زیاد باهم صمیمی بودن واقعا مثل برادر بودن. همینجوری کج کج داشت میومد سمت ما! بوددوستامون پشت سرمون بودن خیلی .

باخدا بودن بهتراز ناخدابودن است. وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک. ب أ بصر ه م ل م ا س م ع وا الذ کر. و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ل مین. سلام میبینم کسی سراغم نیومده مهم نیست مهم اینه که چندماهه دارم زجرمیکشم پیرشدم هرکی ردشد برای رفع مشکلم یه صلوات بفرسته میام وتعریف میکنم فعلا. خوب خبر زیاده ولی سرفرصت میام ومیگم.

واسه ادامه دادن تلاش می کنم. خوبه که بهم امید میدی. دوستای خوبم رمز همون رمز قبلیه. کسایی که درخواست رمز می کنن متاسفم. نمی دونم شاید دیگه تو این وبلاگ ننویسم . بچه ها اسم وبلاگو عوض کردم اصلا حس خوبی بهم نمی داد.

اگه خدا بخواد فردا غروب عازمه خونه بابام آبجی هام چند روزه رفتن. منم موندم برا همسری چند نوع غذا درست کردم و میرم تاااااا نمیدونم کی! برامون خیلی دعا کنید. امروز فهمیدم قراره عمه بشششم. انشالله خدا لذت مادر شدنو قسمت همه خانوما بکنه. سلام به همه دوستای گل و مهربونم.

صدایت را که میشنوم بند بند وجودم از عشق لبریز میشود و شوق دیدارت. مرا تا کجا ها که نمیبرد. مرد محبوبم تو را دوست میدارم چون خدایی که تو را به من داد. به سلامت آدم به ظاهر دوست من. چه خوش خیال بودم من. که روزی تو رو دوست خودم میدونستم.