گفته باشه از این زندگی کوفتی. حتی اگه بهتون گیر بیخود داده باشه. گفته بآشه از لباسی که شمآ عاشقشی. حتی اگه نفهمیده باشه شما موهآتو ט. رو م ش کردی ט. حتی اگه بوی ع رق خستگی میده. حتی اگه یآدش میره جواب سلام شمآ رو بده. حتی اگه خیلی وقته براتون گ ل. وقتی زیرپیرهنی سفید حلقه ای پوشیده و بآزوهای سفیدش رو با او ט.

من یک بنده ام! بنده ای عاشق که تنها برای معشوقش می نویسد! معشوق من آن کسی ست که عشق را با دست پرمهرش آفرید تا مارا عاشق و دیوانه ی خویش سازد! نمیدانم . به اندازه ی ستاره ها. با تو هستم و تو با منی.

آنها در مورد موضوعات مختلف صحبت کردند.

عقده هایی که منتظرند تا روزی روزگاری تبدیل به سرطان شوند وتوجیهی برای آدمهایی که خیال می کنند مردن نیاز به بهانه دارد اینجا روی حروف می لغزند. شاید شروع به نوشتن باعث شود بفهمم تاکی زندگی کرده ام بی اینکه بمیرم. این آخرین مطلبیه كه از پشت میز این شركت می نویسم و به قول احسان تو فضای سایبری رهاش می كنم.

بدنبال خوشی خود برید کائنات درهایی را بسوی تان باز میکنند که دیگر دیواری نیست.