Date Range
Date Range
Date Range
با سپاهي به جاده ها زده اي. زندگي باز دوره ات كرده. رسم بوده كه سر به راه شوي. بازي از جبر خانه لبريز است. با كلاهي كه بر سرت رفته. دلت از هر بهانه لبريز است. وقتي از برج ديده باني هم. ترس آينده را به دل داري. حال و روز نگفتني هايت. مثل حكم كلاغ پر شده است. فاصله بغض را نمي فهمد. آخرين راه تو سفر شده است. كوچه مان رنگ آب مي گيرد.
سه شنبه ششم فروردین 1392.
اینجا همه چیز به شکل سابق برگشت ا لا من و. اما همه چیز برای من عوض شد. آدم ها همان آدم های سابق دور همی. با آروغ های روشن فکری بزرگ تر. با طعنه های خورنده تر. پائیز دارد می آید تا درخت ها را تکان دهد اینبار اما غمگین تر. اتاقم کوچک می شود برای تحمل غمی که می دانی . که می دانی غمخواری هم نیست. بعد از رفتنت هیجانات زندگی ام گم شد لای اضطراب شاخه های. تو می دا نی توی شهر کوچکمان درخت گردو یعنی چه! .
لبخندی سیاه و گریه ای سفید. دقت کردید در بلاد ما هر کس در تبلیغات و یا بر سردر ورودی محل کار خود نوشته است اولین. مثلا اولین تولید کننده فلان وسیله یا اولین وارد کننده فلان کالا یا اولین های دیگر. بنده در همین جا و به صورت کاملا رسمی اعلام می دارم بنده دومین هستم. همه شما اول من دوم. این هم که می بینید علنی اعلام کردم میخواستم ریا نشود و دوستان از سردر گمی نجات یابند.
قبلا پیاز اشکمون رو در میاورد. در سال های دور دولت مردی بود روی پهن که موش های خود را به سوراخ میبرد. با جارو البته نه از نوع دستی حتی از نوع برقی سه لایه فایبرگلاس اصل چینی البته در این اواخر هم سوراخ دو بانده شده و کار از فیل و هواپیما به دمبش بستن هم گذشته! هر سال ما اخبار خوش را می شنیدیم و میکیفیدیم. و حتی گفته غیر خودت همه مردم هم باید از من اطاعت کنند و باید بهاری باشند! دولت مرد هم با ترس و لرز گفته مگه مییییییشه جلوی بهار رو بگیریم! خدا مهار کند این بهار را.
نمی دانم چه می خواهم بگویم فقط دانم که می خواهم بگویم.
با من بمان ای شعر در این روزگاران. گوش کن خاموش ها گویاترند . در خموشی های من فریادهاست . نوشته شده در جمعه ۱۴ فروردین۱۳۹۴ساعت توسط ز. تنهایی را می گویم . وقتی محاصره ات می کند محاصره ای طوفان سا! جزیره وار چنگ می زنی به هر قایقی در حوالی ات . و به تاراج می برد تمام داشتنی های.
الهی تا همیشه عزیز همه باشی. الهی تا همیشه عزیز همه باشی. ظ - دوشنبه ٢٠ خرداد ۱۳٩٢. چشمان شما به مثنوی مانند است. هم خانه ی خنده اند لب های شما. انگار لباس رسمی ات لبخند است. پنج سال است دخترت شده ام. پنج سال است در کنار همیم. مثل یک روح در دو تا بدنیم. پنج سال است نوبهار همیم. قصه شعر گفتنم از تو. گره خوردم به خستگی هایت. خستگی هات خوانده می شود از. کاشکی کل درد و غم هایت.
چند وقت پیش کلاغ تو کازاچوک. واسه کودک آزاری پست گذاشته بود که خیلی تاثیر گذار. بودن من هم میخواستم کاری براشون کرده باشم اینو نوشتم. صبح زود درد از خواب بیدارم کرد تمام شکمم درد میکرد. داشتم فریاد میزدم تمام اهل خانه با نگرانی دورم را. گرفته بودندپدر ومادرم هم داشتند با هم بحث میکردند. آخه چه بلایی سر این بچه اومده.
Abonne-toi à mon blog! Artiicle du plus anciien au plus recent. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.
Tuesday, August 14, 2007. All of them have been stolen. The girls in my group already start to cry out. m, i told them to be patient and we can find the another way. That girl who cried out acctually be told by me to finish the proposal. Then, the day of submiting, she have forgot to bring along the proposal and left in at Tekuns hostel. Maybe this couse us being lated to sent ours proposal by hand to sir. It is not the girls fault anyway.
WE ARE THE BEST FRIEND EVER 093F! J1F,J2F,J3F and future chat. Long time no see . Already leave the school for few months . I am good at my new school . T Smart School , Subang . And you too all . I maybe not visit you all guys . You all having a big exam . And you guys have to catch up oh . And if you want to reply me ,. And reply on my comment .
Friday, November 26, 2010. Monday, November 30, 2009. Last day to the end of work. 11 days to the start of a new JOURNEY in life. 13 days inside my new JOURNEY. 24 days more to freedom from 2 weeks. Friday, November 13, 2009. Its kinda crappy to be sick. Thanks baby and my parents for taking care of me today. The nonstop nagging of ask me to drink water. And thanks for all the get well soon texts.