Date Range
Date Range
Date Range
این وبلاگ هنری را تقدیم به همسر مهربانم می کنم که همیشه مرا در همه حال یاری و حمایت می کند و همینطور به مادر عزیزم که هنر دست و زندگی را به من آموخت. روصندلی زیبا برای دکور اتاقهای زیبا. اموزش تصویری گل زیبا ی صد برگ. گرافیک و اموزش فتوشاپ ترمیم عکس. مادری نمونه برای تمام قرون.
زندگی دقیقأآن چیزی رابه ما می دهد که به دنبالش هستیم. اینقدر اینجا ننوشتم که دیگه ازش خجالت میکشم. همش فکر میکنم به بیوفایی متهمم میکنه. آخه اینجا اولین وب منه و حس نوستالوژی بهش دارم. ولی چون وب دیگم خاطره و روزمره نویسیه خیلی وقتمو میگیره و به غیر از اونم واتس آپ و وایبر هم که دیگه زندگی برامون نذاشته.
قایقران 1 - دریا چقد آرومه . تو این گرما که آدمو کلافه میکنه . نمیدونم چرا آب دریا گرم نمیشه و جوش نمیاره . قایقران 2 - کناره های ساحل . گرما اثر گذاره و آب گرم میشه . اما هرچه بری جلوتر . آب همینطور خنک تر میشه . قایقران 1 - کاشکی ما آدما هم همینطور بودیم . یعنی حتی اگه گرما سطح پوستمونو داغ میکرد . از داخل نمی جوشیدیم .
شب قدر است قدرش بدانيم. در شب قدر برنامه های یک سال هر کس مقدر می گردد . زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما گفته بودند و گفته باشند و خواهند گفت! زندگی انشایی است که تنها باید خود بنگاریم.
بنام معماری که دنیارا معمارانه معماری کرد وبه معماران قوه تخیل. معماری دادتا معماران معماری رامعمارانه معماری کنند! معماری را عاشقانه به معماران بیاموزند تا ان معماران هم علم. معماری را هم معماریکنندوهم گسترش دهند تا دیگر هیچ کس در. خانه وشهر احساس ناراحتی نکند. معماری فراتر از علم فراتراز هنر. مثلا قراره معمار بشیم! مقالات ای اس ای. مرکز پ وهشهای اساتید برتر.
نه لبخند میزنیم نه شکایت میکنیم. که کسی دردمان را نفهمد! نوشته شده در Tue 31 Jul 2012. دلم به بهانه همیشگی گریست. بگذار بگرید و بداند هر انچه. نوشته شده در Tue 31 Jul 2012. اما به قدر نیاز تو فرود میاید. به قدر ارزوی تو گسترده می شود. و به قدر ایمان تو کار گشاست. نوشته شده در Tue 31 Jul 2012. همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را . نوشته شده در Mon 30 Jul 2012. از تصادف جان سالم بدر برده بود.
به وبلاگ كربلائي حبيب كبيري خوش آمديد. السلام عليك يا ابا عبدا. مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی. السلام عليك يا ابا عبدا. داشت هرچند گل جان تو پرپر می شد. از شمیمش همه ی دشت معطر می شد. من فقط داشتم از دلهره می لرزیدم. پیش چشمم که تن پاک تو بی سر می شد. کاری از دست کسی بر نمی آمد انگار. چونکه تقدیر دلم داشت مقد ر می شد. قول دادی که شفاعت کنی از قاتل خود. ولی آنروز مگر حرف تو باور می شد. به تو هر ضربه که می خورد خدا می داند.
مث ما نیست توی این محدوده . رفتم پشت در و درون کلاس را نگاه کردم . استایل خراب کردن امتحانش شباهت زیادی به من داشت .
هیس اینجا غصه ها خوابن. گاهی حس میکنم همین دیروز بود. که پله های دانشگاه را بالا و پایین میرفتم. تعدادش را خوب به یاد دارم! ساختمان های دانشگاه را می دویدم. تا مبادا کاری از دستم بر بیاید و نکنم! می دویدم تا مبادا لحظات خوشی را از دست بدهم. وقتی همه با هم شروع به کار کردیم. چه زیبا بود وقتی با شوقی سرشار هر کسی برگه به دست. چه جشنی به پاس قدردانی گرفتیم.