کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد- که چنانم من ازین کرده پشیمان که مپرس. آه ای چشمه ی نوشین حیات. آه ای چشمه نوشین حیات! گرچه صدبار دلم از تو شکست. هیچ گه از لب نوشت نبریدم پیوند. سرفه های خشک و سوزنده. ما خنده کنان به رقص برخاستیم.

من خودم هستم و تنهایی و یك حس غریب كه به صد عشق و هوس می ارزد. می خواهم تن تو وطن من شود. بگذار احساس کنم آب را در آسمان آفتابی. درخشش را در چشمان شبی آسمانی. صلح را در گوشه کنار زندگی. بگذار لمس کنم تن عشق را بر تن تو. موج را بر تن تو. بی انتهایی را در تو. بگذار تکه های دلم را بازیابم. با شراره های آتشینش تن پوشت شوم. تن تو را آتش زنم از داغیه تنم. بگذار صبح که از دریچه باز می آید به ناز. سر در کنار تو کنم ناز. و روز را آغاز کنم با طواف تن تو.

همیشه رفتن و رفتن . و روزها پی هم می روند و می آیند! چه هاست در سر این قطره ی محال اندیش . اعترافات یک ذهن آرام! نت هاي خط خطي. گاهي سکوت حرفهاي قشنگي مي زند. ودراين کوچه ي تنهايي من. گلابی عزیز در پرشین بلاگ. اینجا ایران من مرد! ترمه های رنگی مادربزرگ. صبح به خیر -کتایون عزیز. ن گ ا ر ش عزیزم.

زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک. همچنان زندگی می کنم چگونه اش بماند! نوشته شده در جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ساعت ۷ ب. تنهایی من در هیچ چمدانی جا نشد. زیر سیگاری ام پر شده است! نوشته شده در سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲ساعت ۱ ب. زندگی باید همین باشد یک فریب ساده و کوچک. من در شعرهایم از تو بگویم. و تو هرگز پیدایت نشود. عشق پایدار می ماند! دخترم گفت مامان .

و در این کوچه تنهایی من. و داغترین اشتیاق و تبدارترین احساس و خالصترین گفتن. هرگاه دلش یاد او میکند و زبانش سخن از او میگوید و روحش آتش میگیرد. اگر تمامی خلق گرگهای ها.

واقعا نمی دونم چی بگم! دوستون دارم و مواظب خودتون باشید خیلی زیاد . می خواستم کامنتدونی این پست رو ببندم ولی دیدم شماها حق دارید که آخرین کامنت رو برای من بزارید اما کامنتای پست آخر صرفا برای خودم هست و هیچ وقت تایید نخواهد شد . لطفا ازم شماره ی تلفن هم نخواید و در صورت تمایل آیدی گوشه ی وبلاگ رو اد کنید . به همین راحتی و به همین شیرینی .

و ما نیز منتقل می شویم! این مموریز آو اولد دیز! Life or something like it! و من تصمیم به رفتن گرفتم. تو یعنی نم نم بارون. یادداشت های یک گلابی دیوانه.

دختری با چشمانی از جنس الماس. دلم چه قدر تنگ شده واسه ت پوریا. دلم میخواد بمیرم واسه ت. بهانه ای برای خوب زیستن! طالع بینی شخصی اسفند.

پيچ و مهره ها هم عاشق مي شوند. یادداشت های یک گلابی دیوانه. اينجا يك زن مي نويسد. در حال عبور از سی سالگی. هستم و احساس کردم باید برای آینده این رو ثبت کنم که بر خلاف چیزی که همه فکر می کنن رسیدن به سی سالگی. به خیلی چیزهایی که باید تو سن رسیدم. البته خیلی چیزای دیگه هم باید برسم که هنوز مونده اما احساس خیلی بهتری. وقتی قدم می زنم تو خیابون حس خوبی. از خودم و شرایطم دارم. از مسیری که طی کردم تقریبا راضی ام. مشکلاک و بحران ها رو دارم.

سال گذشته در چنین روزی اولین پست این وبلاگ نوشته شد. خيلي دست نيافتني بود! تا بالاخره يه روز كه داشتم توي دانشگاه قدم مي زدم بی هوا پريد جلوم. از ترس نزديك بود جيغ بكشم.