در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند. در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند. هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین. ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند. از چوپان پیری که دیگر توان چوپانی.

تو را من با دلم آغشته کرده. زعشق و امید با دلم همخانه کرده. بخوان آواز عشقی در کنارم نازنینم. تو کجایی تا ببینی ظالمان در ظالمی استاد گشتند. من در پی ات هر روز و شب دیوانه گشتم. ای عزیز مهربانم روی تو زیباترینم من تو را پیدا کنم درسجده گاهم در دلم در دیده هایم. خوب من اشکم ببین دل تنگ تنگم. گر تو را نامی بنامم از همه خوبی دنیا تنها تو هستی عشقی وفادار. ای خدایم نازنینم در برم بنشین کنارم. عاشقم ای مهربانم ای رفیق ماندگارم. عاشقم ای مهربانم ای رفیق ماندگارم. به یاری او نمی آید! همچنا.

دم این جوون ایرونی گرم. خون قبیله ی پدرم عبری است. خط زبان مادری ام تازی. اینجا کسی حریف جنونم نیست. افتاده ام به قافیه پردازی. جسمم به کفر نیچه می اندیشد. روحم به سهروردی و مولانا. یک قسمتم یهودی اتریشی است. دیروز کلب آل علی بودم. امروز عبد بیت بهاء الله.

خواه با فرزندي خوب . خواه با باغچه اي سرسبز . خواه با اندکي بهبود شرايط اجتماعي . و اينکه بداني حتي فقط يک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشيده است.

چند مدتی است که سر حال نیست! پس از ماه ها.

و فقط خوده خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. فی الواقع خداوند اند لطافت.

و هر شب تا روزش. امشب هم از آن .