اس ام اس و جوک خنده دار. اخه یه چیپس خریدم انقضاشو نوشته بود 2015. بهش بگی ازش بدت میاد. خدایا به هر کس که دوست میداری بیاموز که تابستان از زمستان گرم تر است. و به هر کس که بیشتر دوست میداری بفهمان که اودکلن کار حمام را نمیکند.

این روزا انقد خسته ام که حال خودمم ندارم . الان از ان وقت هاییست که دلم می خواهد بروم کف حمام بشینم. ا تاقم خودم را توی خودم مچاله کنم و شاید کمی پیاز داغش را هم زیاد کردم. د قیقا علتش را نمی دانم فقط در حد اطلاع دارم که حوصله ندارم. و دلم می خواهد بروم گم و گور. بشوم و از تکرار تهوع اور روزهام فرار کنم. هیچ چیز ان طوری که انتظارش می رفت پیش نرفت این خیلی. دلهره اور و خسته کننده است! یه حسایه ریز دخترونه داره تو وجودم رشد میکنه .

لحظه های کاغذی من ツ. قرار نبود چشای من خیس بشه. ツ دخ تر تنه ا ツ. دل ن وشتہ ھ ای من. م ن و خ ودم 2تایی. ღ ღ نهایت ღ ღ. لحظه های بی نظیر دانش آموزی من.

ღ عشق تعارفم نکنید من سیرم ღ. نه من تو را میشناسم نه تو مرا. نه تو آن اندازه زیبایی که به نظر می رسد. و نه من آنقدر زشتم که تو تصور میکنی. نه تو آنقدر خوبی که من دوست دارم. و نه من آنقدر بدم که تو میگریزی. تنها جایی که پول اهرم هیچ چیز نیست. تنها جایی که قدرت در دست یک نفر نیست. پس نیازی به این همه نقش آفرینی نیست. همان که دوست داشتنی ست.

ز هر چیز گذشتن و به همه چیز رسیدن مهم نیست مهم از چه گذشتن و به چه رسیدن است. که گویای همه چیز است . شب بزمو سرور اس ت. غزل عشق رو ن می. بودو نبود نه فقط شاد ے. در انتظار چه نشسته اے.

سلام من سحر17ساله هستم و رشته ام کامپیوتر. این وبلاگو به سلامتی تموم دلشکسته ها و عاشقا زدم . باید با پیچیدگی ام بخواهی. اگر میخواهی مثل بقیه باشم. آنكه درون من خفته است. دست از پا خطا كنی تا. تلخ ترین تلخ ها را به تو بچشاند.

تنهایی را ترجیح می دهم به تن هایی که روحشان با دیگریست. من دوس دختر میخوام - -. من دوس دختر میخوام - -. واسه نیگه نکردانت واسه زل زدنات. واسه چهره ی مثل ماهت.

آب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رختهای دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست. یک ش ب فراموشم خواهی کرد. یش به ی ادت خواهم آمد. خواه ی ماند ! یک روز خیلی بد. رفتنم را برای همی شه باور. برایت چی زی خواهم شد. مثل یک خاط ره ی دور. تلخ و شیرین ول ی خیلی. و من در تم آم این. اش ک ها خواهم ریخت. تمام لحظ ه ها را به ی ادت خواهم بود. و رفتن را چیزی بج ز عاش ق ماندن. نخواهی فهمید درک م نخواهی کرد.

را شبها برای او مینویسم. یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتی می تواند خانه ی آدم باشد. دلتنگی هایت را در جیبش بریزی و دگمه هایش را برای همیشه ببندی. شاید امیدی باشد برای بازگشتنت. تو که نمیایی خیس می شوند دفترها و کاغذها. دستهایم می لرزند بی دلیل.