Date Range
Date Range
Date Range
سلام به همه ی دوستای عزیزم. آترینای من خیلییییییییی شیطون شده و نمی گذاره مامانش به اینترنت و دوستاش سر بزنه. دلم برای همه ی دوستای عزیزم یه ذررررررررررره شده. خیلی دلم می خواد بیام باهاتون حرف بزنم ولی نمی شه. اون سایتی که مریم گلم و آنوش عزیزم گفتین رفتم و عضو شدم ولی هیچ ایمیلی برام نیومد. من و آترینا بیشتر وقتا توی خونه ایم. آترینا خیلی سرگرمم کرده و اصلا وقت آزاد برام نمی گذاره. دلم می خواد مثل قبل برم سر کار ولیییییییی حیف که نمی شه.
دخترم تو الان ۱۹ ماهه هستي اسم اكثر حيوانات رو به انگليسي مي توني بگي اسم ۱۰ تا ميوه رو به انگليسي مي گي. دوست داري خودت غذات رو بخوري . از بازي با مليكا لذت مي بري اصرار داري ببوسيش. با دستت چشماش رو لمس كني و قربون صدقه اش بري. بعضي وقتا كه خيلي شيطوني مي كني و خونه رو بهم مي ريزي من يا بابايي دعوات مي كنيم تو هم حرفهاي ما رو تكرار مي كني و ما هم به زور جلوي خنده مونو مي گيريم. سوين خواهر دار مي شود.
سلام به همه دوستای گلم جای همتون خالی چند شب پیش خونه خاله جون سارا بودیم . خاله جون یک دوقلوی خوشگل دختر و پسر به نامهای شنلی و الشن داره جاتون خالی خیلی خوش گذشت کلی هم از جوجه ها مون عکس و فیلم گرفتیم . خیلی بامزه بود بچه ها هاج و واج به ما نگاه می کردند و هراز گاهی هم یک خنده تحویلمون میدادن. این شنلی دخمل خوشدل خاله سارا. این الشن شیطون و بلا که چون چشماش سبزه تو همه عکسا قرمز میشد.
بی درنگ باز می گردم. اولین روز مهر همراه با دو عشق اولی. سفره عقدهاي نقره چين سوگل! زندگي فرنوش ناز خاله! زندگي با عشق اهورايي بوبولي مامان! يك دختر دلربا به اسم درسا! فرشته آسموني مامان و بابا صدرا جون! ستاره مهربونم در كاليفرنيا! به سر نوشتم خوش آمدي! درسا جونم دردونه ي مامان و بابايي مهربونش! نوک سیاه و نوک طلا دو تا جوجه ی قشنگ! مسافر زندگي الهام جون! پارسا جون دايناسور شناس! بهانه عشق و زندگي من اشكان نازنينم! پسرودخترم گل هاي باغ زندگي! مارتيا پسرك دوست داشتني! .
بعد از یک سال و نیم. دیدن وبلاگ یکی از دوستان منو هوایی کرد. گفتم برم به وبلاگ آوا که خیلی وقته حتی بازش هم نکردم یه سری بزنم. و وقتی خاطراتم رو میخوندم خیلی حس عجیبی پیدا کردم. یه جورایی حالم گرفته بود. از اینکه میدیدم تو پست آخری نوشتم الان آوا سه سال و نیم داره شوکه شدم. از اینکه یک سال و نیمه که هیچ خاطره ای از بچه هام ثبت نکردم. الان آوا 5 سال داره و آراد 1 سال رو پشت سر گذاشته. فقط میتونم بگم خیلی ناراحتم. تازه به ارزش وبلاگ نوشتن پی بردم. هنوز به نمک میگه ممک! .
لحظه ی دیدار تو شد روز میلاد من. احساس من به تو ما بین حرفام نیست. هر چی بهت میگم اونی که میخوام نیست. گیتا دختر دوست داشتنی من.
نمیدونم تازگیا چم شده که همش دلم میخواد فیلمای ترسناک نگاه کنم. میگردم تا بالاخره پیدا میکنم. بعدش انگار یکی مجبورم کرده باشه که حتما باید این فیلم و ببینم یه بالش میگیرم تو بغلم و . نمیدونم چرا وسطای فیلم یا جاهایی که دلهرش بیشتره سر و صداهای خونه ما هم بیشتر.
و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی.
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اهداف و مسئولیت ها. شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بعنوان مهمترین موتور محرک بقای انقلاب اسلامی است.
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را. در انحصار قطره های اشک نبینم. دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم. دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد. همیشه از حرارت عشق گرم باشد. برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند. برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم. که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند. برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند.
Leave a tag before you go. Friday, 25 November 2011. It sucks to live a life of regrets. i really wanna go back into the past, and correct all the mistakes i have made. what i am now, is effing shit. Wednesday, 23 November 2011. shit its been a year. Saturday, 18 September 2010. Monday, 12 July 2010. Wednesday, 16 June 2010. Monday, 14 June 2010.
این وبلاگ نیز مانند زندگی حیات دوبتاره خواهد بخشید البته به لطف شما دوستان.
دلا بسوز که سوز تو کار ها بکند. دلا بسوز که سوز تو کار ها بکند. جان مادرت دعا کن بتونم پست بذارم. بخدا انقد حرف و درد دل دارم. هندوانه ای را آوردم و جلوی چشم هایش پاره کردم. قرمز بود و حتما شیرین. کاش انقدی شعور داشتیم که شرمنده شهدا بشیم.