Date Range
Date Range
Date Range
اندیشه به روایت هشتگرد و اندکی آن دور و برها. Friday, January 28, 2011. غسال كسي نيست كه يك عمر. در خت با جنگل سخن مي گويد. و من با تو سخن مي گويم. گاهي كه به مرگ مي انديشم. دوست دارم بوسه اي دهم. بر دستي كه چشمانم را مي پوشاند. غسال كسي نيست كه يك عمر. اگر به رسم بهار خبر كني و بيايي. چقدر بهتر است تا مثل پائيز بي خبر مي آيي. اگر چشمانت براي بارش بهاري خشكيده است. از تراكم ابرهاي چشم من چيزي كه كم نمي شود. اگر قدري هم به تو وام دهم. اگر رودهايت خشكيده است فصل يخبندان من.
قمری های جلو پنجره ما. برای حرف تازه اجازه بی اجازه. خوابگاه دانشجویی شهید رجایی لاهیجان. خواب در چشم ترم میشکند. صدها چراغ دارم و بیراهه میروم. بروزترین موزیک ها و کلیپ ها. هزار و یک حرف نگفته.
روزگارا که چنین سخت به من میگیری. با خبر باش که پژمردن من آسان نیست. اگه گفتین امروز چه روزیه! خب تولد منه دیگه. صدای اسپیکرتونو زیاد کنین میخوایم بریم بندر. بفرما اینم از کیک که باران جان زحمتشو کشید. این چند روزی که نبودم رفته بودیم شمال. جاتون خالی خیلی خوش گذشت. چن تا از عکسایی که انداختمو گذاشتم تا ببینید. اینم از ساخته های خودمه. یک دفعه یه فکر خبیث زد به سرم.
ظ روز چهارشنبه ۱٦ بهمن ۱۳٩٢. با وسواس خاصی نبات غرق در لیوانش را چرخاند و چرخاند و چرخاند. آنقدر که تکه نبات هی کوچک شد و بعد ناپدید شد. بعد با اشتیاق تمام لب پایینش را میان دندانهاش گرفت و شروع کرد به پوست کندن. فکری که میشد لبانش را می جوید. من هیچ وقت نمی خواستمش! ولی آخه نداره. من هیچ وقت نمی خواستمش! برو داداش. قراره برم پیش سید قاسم.
یعنی بلاگفا پست من رو خونده و گفته که خب این که کاری نداره, و زده پستای من و پاک کرده. اماااا بلاگفای احمق لطفا پستای من و برگردون. از دوست داشتنم می ترسد.
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم. می خواهم یک لحظه بخوابم. اما همه بدانید که نمرده ام.