مارس 30 , 2009. گاهی چیزی قلبم را می فشارد و زنانگی ام را دو چندان می کند. ژانویه 20 , 2009. بالاخره یک پرزیدنت سیاه وارد کاخ سفید شد . شاید سفید بودن این خانه هم بی ارتباط با واقعه تبعیض نژادی در امریکا نباشد. بهر حال سرعت تغییرات در کمی بیش از نیم قرن باور نکردنی است. از اجبار به نشستن در صندلی های اخر اتوبوس تا نشستن برصندلی اول این کشور.

و هیچ جور راه نمی اد. بده آدم به نقطه ای برسه که دلش هیچی نخواد.

از جایی شمال کره زمین! ژانویه 12, 2009 بدست شمالیترین. در این رابطه میتونین اینجا. برنامههای این تلویزیون به صورت اینترنتی هم قابل تماشا میباشد. ژانویه 4, 2009 بدست شمالیترین. قسمتی از کتاب هزار خورشید تابان از خالد حسینی مرا به فکر فرو برد. ژانویه 2, 2009 بدست شمالیترین.

به بهانه نمایشگاه نقاشی پری آزرم معتمدی با الهام از شعرهای شفیعی کدکنی و حافظ. مشاهده ی جزئیات و لذت از معنای آن به طور ذاتی به یکی از مشخصه های شعر و نقاشی بدل شده است. نقاشی و شعر از آنجا که هر.

البته نیامده بودم که بروم و نرفته بودم که بخواهم باز گردم . سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت. کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کسی یازی.

جای پایی در قلب من. و تو چنان رفته ای. از دست این زمانه . به جای پایی که در قلبم گذاشتی. وقتی دستانم یخ زده اند. و چگونه چشمانم پر از اشک میشود. اشکی که از دوری مینوسید. و گاهی شور دوست داشتن. گاهی با امید می اندیشم . به روزهای با هم بودن. به کلبه ای کنار دریا. به موجهایی که صدایشان را با هم میشنویم. به دو تکه چوبی که به هم میپیوندند. آری روزی که من و تو به هم پیوند خورده ایم . فقط جای پایی که در دلم مانده است.