Date Range
Date Range
Date Range
شن بار ظلمات می بارد! در اشعه بار عصر معكوس. وقتی نخستين درخت بر زمين سايه می گستراند. من خنكای مرموز هستی را. خاصه با خلاصه شدن خورشيد. من هر دميده شدن را. در هر سپيده دم زمين. با چشمانی به فراخی گشوده. من هر نديده شدن را نيز می ديدم -. و باد افسار گسيخته و وحشی در شبان خاك. و كودكانی كه با باد سوتك می نواختند. ناگهان به تمامی مردند! شادمانه و شاکر .
مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست همه با قافیه عشق مصیبت دارند. گل کرده سرای دل بیست و سه مردادم. یک عمر تو را دیدم و شاعر نشدم من. در غیابت آه ای دست بهار.
سلام به همه ی دوستان مهربون! جشن نوروزی تون مبارک. امیدوارم سال جدید سال شادی و تحول واسه مردم مهربونمون باشه. ابروی تو آبروی صد هف سین است. چشمان تو سبزه سبزه فروردین است. لبخند بزن که سال تحویل شود. نوروز ترین بهار دنیا این است. چارشنبه سوری همه تون سورباران. از ساقه و ریشه و گ لم می ترسند. از رویش سبز حاصلم می ترسند. از آتش روشن دلم می ترسند.
اینجا که شعر هیچ غلطی نمی کند. مثل یک مرده ی متلاشی شده. دیگر نه از سرزمین عشق. که فقط از سرزمین شکستگانم. و روی تکه تکه های خودم. کسی که مثل هیچ کس نبود. در میان خیل جسدهای همسان. در هجوم شبی که شکست. از یک هجوم تکه تکه شده. من شکسته ام و هنوز. روی ذره ذره های خودم. من تعبیری از لنگه کفش های رها هستم. پاهای جفت شده ای هستی.
ديده ي آيينه بگشا روي خويش. جستجو كن جلوه ي آن سوي خويش. از غزالان جزنگاهي بهره نيست. دشت دل را بنگر و آهوي خويش. مي دوي عمري به كوي اين و آن. يكدمي بنشين دلا در كوي خويش. خشت خامت را خدا آيينه كرد. تا كه او را بنگري در روي خويش. منت بال ملك را هم مكش. پر بزن با همت بازوي خوش. صاف كن آيينه ات را صاف صا ف. تا ببيني جلوه ي آن سوي خويش. شانه در دستي كه جويي زلف يار. شانه اي هم بايدت بر موي خويش. گر مشامت بسپري بر بوي دل. عطر دلبر بشنوي از بوي خويش.
لینک شعرهایم در سایت شعر نو. فرهنگ لغت فارسی به فارسی. لینک شعرهایم در سایت شعر نو. فصل فصل تمام زندگیم بی حضورت بهار کم دارد. دستهایم بدور خورشیدت تا بگردد مدار کم دارد. قاب زیبای زندگانی من سبزی اشیانه ات آباد. عکس بیروح باغ خاطره ها یک درخت انار کم دارد.
یوسف ام من چاه خود را کنده ام ای برادر مرحمت فرموده گرگم آورید. بر سنگ قبر من این جمله حک شود. سین و واو و نون و یا و الف من. چو آن پروانه ام خود را زدم بر شعله بی پروا. نبینم اینکه میسوزی و داری اشک می ریزی. به مستی هم ای جان نیاسودم از خلق. عرق ها که با خلق خوردم سگی بوده اند ! صد د ر م از روی ح کمت بسته ای ! لا اقل یک در به ر حمت باز کن ! عشق یعنی اینکه سارا سهم دارا میشود.
آنگاه خورشید سرد شد, و برکت از زمینها رفت. از تو که دورم از خودم هم دورتر شاید. ز تو که دورم از خودم هم دورتر شاید. من را نمی بینی و من هم کورتر شاید. در زیر سقفی که همیشه عشق پس میزد. گفتی که ناچاری و من مجبورتر شاید. با خنده می رفتی و این خانه ترک می خورد. اشک من از لبخند تو منفورتر شاید. در بین جمعی که به روی عشق می خندند. تو وصله ی ناجور و من ناجورتر شاید. دریا به روی زخم خود سوز نمک دارد. اشک من از غم های دریا شورتر شاید. سر منشا تنهایی ما از غرور ماست. بی شک تو مغروری و من مغرورتر شاید.
سوگند به قلم و آنچه با آن می نویسند. شاید هر نویسنده در حباب مواج خودش زندگی می کنه. وقتی میخواد دنیای بیرون از حباب رو ببینه و بنویسه. موج های حباب مانع شفاف دیدن بشن. حقیقت نشون دادن اونچه که رویاست. یا پنهان کردن اونچه که حقیقته. این وسط اگر یه ترمیناتور سر و کله ش پیدا بشه و. شروع به ترکوندن حباب ها کنه. اون وقت دیدن دنیای وحشتناک پیش رو باور کردنی نیست. چون ما دنیا رو با اونچه که نوشته میشه باور میکنیم. چیزی رو که می دیدی و باور نمیکردی.
uk can be found by clicking here. uk - get web site hosting or domain name registration here.
و چه سنگین میرود این تابوت از بس آرزو دارد. به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد. و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد. دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس. سند عشق به امضا شدنش می ارزد. گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم. کوشش رود به دریا شدنش می ارزد. باز همان آتش سردی که هنوز. حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد. با دو دست تو فرو ریختن دم به دمم. به همان لحظهی بر پا شدنش می ارزد. دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد.