Date Range
Date Range
Date Range
امروز یک سال شد از آمدنم. امروز پذیرش دکتری را دریافت کزدم .
حالا بن تنها کسی هست که صبحها به جای گود مورنینگ به من می گه صبح به خیر. ۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه. و حالا که دور از ایران زندگی می کنم متوجه شده ام در بسیاری از موارد تصور اینها از ایران صد چندان بدتر از واقعیت موجود در ایران می باشد. ۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه. فصل جدیدی از زندگی آغاز شد. خلاصه اینکه فصل جدیدی از زندگی آغاز شد.
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یارب مباد آنکه گدا معتبر شود. این وبلاگ سیاسی نیست! این وبلاگ برای مدتی بسته خواهد بود. شاید بعد از مرگ برایتان بنویسم. نگران نباشید ننوشتن هایم زیاد طولی نخواهد کشید. فقر همه جا سر ميكشد . طلا و غذا نيست .
او که یک روز اینجا می نوشت. سبکباران فرزند مهربانی مهران قاسمی ست و درایتش. مردی که می دانست یک روز به ابدیت می پیوندد پس فضایی را برایم به یادگار گذاشت که هم نوشته هایش را در خود جا داده باشد و هم غم نبودنش را با دیگران به اشتراک بگذارد. حاصل عاشقانه های مردی که این روزها دلتنگی نبودنش حک می شود بر تن سبکبارانش. عطا الله مهاجرانی و جمیله کدیور. به خواب روی شانه ات بیا بد عادت م بکن.
سه ساله شده ای اما برای من نگاهت عمق بیشتری دارد عزیز دل مادر. من آن حس شیرین نشسته در نگاهت را دوست دارم. اگر چه با مرواریدهای غلتان بخواهی پنهانشان کنی. برایت در مسیرزندگی تنی سالم و روحی بزرگ آرزو میکنم. تلاش میکنم درکنارت قدم بردارم و لحظه لحظه بودنت راقدر بدانم. مادر با تمام توان تا آن لحظه که نفس میکشد پشتیبانت است. شاد باشند و احساس امنیت کنند.
باز کن پنجره را . تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست . بعد از ماه روزه ! سنگفرش این خیابان از گل است! کوتاه مثل آه. شعرها و یادداشت های محسن اشتیاقی. به دست باد سپردیم ذوق باران را. مرا در حسرت گیسو پریش.
گاه سکوت یک دوست معجزه می کند و تو می آموزی که همیشه بودن در فریاد نیست. پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را. روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت. برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه.
دستنوشته های من در سرزمین عجایب. گاهی فرار رو بر قرار ترجیح دادن. حس عجیب دشمن بودن همه کس. گاهی این حس احمقانه سراغم میاد که چرا دیگران منو به حال خودم رها نمیکنند. دوست دارم هر کاری دلم می خواد انجام بدم. این نوشته مثل یک پارادکس مسخره شد.
در این که این صدا هنوز صداست و ابی هنوز آقای صداست شکی نیست. وقتی پا روی سن گذاشت و خواند فقط گوش بودم و چشم در برابر. مردی که صداش و ترانه های خاطره انگیزش در سن 63 سالگیش سهم من شده بود از نزدیک. آن قدر نزدیک که بتوانم خطوط چهره اش را ببینم. توی سر و صدا تقریبا با فریاد برایش توضیح دادم و تشکر کرد. لبخند زدم و با سر تایید کردم.
تنها پستی که دلم نیومد پاکش کنم این بود. بلاخره از این وبلاگ دل کندم و بستمش. تو اینجا بودی پیش من بودی و من با تو بودم. هر روز ساعت ۸ صب تا ۸ شب یکسره پیشت بودم. با تو تو یه اتاق کوچیک قدیمی. خوابوندیم رو زمین و خم شدی روم. هنوز تمام لباسات تنت بود. مست چشام یا مست تنم. زل زده بودی تو چشای من که شاید هیچی توشون نبود. منم تو چشای تو که توشون خیلی چیزا بود. بعدش زل زدی به لبام که خیلی دوسشون داشتی. لبمو یه جوری می خوردی که دوس نداشتم.
All right reserved by AboutEli.
I wish that God would speak. All right reserved by AboutEli.
Hanya sekedar blog untuk sharing informasi tentang pengetahuan terutama programming, teknologi dan ilmu. Sunday, July 28, 2013. Cara membuat tree dengan model di codeigniter. Mungkin anda sering menggunakan hierarki data dalam sebuah project untuk menampilkan level - level. Di sini ane ingin share sedikit code di codeigniter untuk membuat tree dalam model semoga bermanfaat. Sunday, October 28, 2012. Okeh langsung saja pertama kali kita harus m.