عاشقانه لبخند بزنعکس نظر سنجی. هیئت جوانان امام رضا زنگیان. طنز فیسبوک به سبک ایرانی. متاسفم برات ای دل ساده. وبلاگ مشترک دریا و فاطمه. تکه ای قلب برای تو. دل نوشته های یک مسافر. با ولایت می مانیم 69262. آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت.

حالا که آمدی چترت را ببند در ایوان این وبلاگ جز مهربانی نمی بارد. نه دیگه این واسه ما دل نمیشه. پنج شنبه شب یکی از هفته های پاییز هزار و سیصد و نود هست. ۴ساله که دارم خودمو اینجا مینویسم. بدون اینکه کسی باشه که سرزنشم کنه! یا ازم بخواد چیزی غیر از اینی که هستمو بنویسم. پس باید از حس و حال جوونیم بگم . و تو به خودت میگی.

یادت همیشه سبز است در خاطر خیالم. ورق خوردن برگی دیگر از زندگیت مبارک و فرخنده عزیز دلم. روز مادر بر همه مادران مخصوصا مادر عزیزم مبارک و خجسته. مادرم ای بهتر از فصل بهار. مادرم روشن تر از هر چشمه سار. مادرم روزت مبارک ناز من. مادرم تنها تویی آواز من. هنوز به امید برگشتنت هستم.

چی بگم از کجا بگم دردمو با کیا بگم بهتره که دم نزنم حرفی از عشقم نزنم. از عشقی که گم شد و رفت عاشق مردم شد و رفت. عشقی که بی فروغ نبود برای من دروغ نبود. بغض نشسته تو گلوم رفتی نشستی روبروم. من از خودم چرا بگم باید از اون چشا بگم. خیره تو چشم مست تو دست میدم به دست تو. دل از زمونه میکنم حرف دلم رو میزم. چه حالتی داره چشات نرگس بیمار چشات. چشم تو خوابم میکنه مست و خرابم میکنه. وقتی نشستی رو به من از عاشقی بگو به من. بذار چشات دل ببره این جوری باشه بهتره. چشات اگه پس نزنن چشای سر سپردمو.

اشعار و دل نوشته های محمد کاظم شهریاری. امروز بی قرار ترین ثانیه ها را می گذرانم. سلام و درود به تمام دوستان شاعر و اهل قلم. کوچه ی پشت سر که بن بست و کوچه ی رو به رو چو دهلیز است. آن خیابان همیشه فصلش سرد این خیابان همیشه پاییز است. آن طرف دختری که می خندد خواستم که عاشقش بشوم. با نگاهش به گردنم فهماند که غرورش غرور چنگیز است. شعر گفتم برای معشوقم وزن چیدم ز شوق لبخندش. چند سالی گذشت فهمیدم خنده هایش تمسخر آمیز است. چه بگویم ز وصف موهایش چه بگویم ز رنگ چشمانش.

گرت پند خردمندان ز جان و دل نیاموزی فلک ان پند با تلخی بیاموزد تو را روزی.

یک زن دو خودرو و یک حق انتخاب. راننده بوق زد کمی مکث و در جواب. وای از دلبری اینهمه زن در تهران. حال این شهر خراب است ودر این هیجان.

به مداد رنگی هایش پیوند زده بود. و برایم دست تکان می دهد. پروانه های خاطره ام دور یک پنجشنبه طواف می کنند.