با نام یگانه تفسیر هستی که خدایش نام نهادند. می جویمت چنانکه لب تشنه آب را. می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را. می جویمت چنانکه لب تشنه آب را. محو تو آن چنانکه ستاره به چشم صبح. یا شبنم سپیده دمان آفتاب را. بی تابم آنچنانکه درختان برای باد. یا کودکان خفته به گهواره تاب را. بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل. یا آنچنانکه بال پریدن عقاب را. چونانکه التهاب بیابان سراب را. ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی. با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را.

داستان های کوتاه,متنهای کوتاه. با عرض خیرمقدم حضور تمامی بازدید کنندگان گرامی. تویی که همیشه به یادشی. تویی که روی قلب نوشته. سبدهای گل گلایول سفید با ربانهای مشکی که در آن خودنمایی میکرد یک.

نرسیده دلم برای اتاق کوچک و تنهایی خودم تنگ شد. دلم برای نوشتن تنگ شده بود.