دلم ميخواد سال پيش رو مرور كنم. كلا سال 93 از لحاظ مالي سال خوبي بود. شايد اولين سالي بود كه توي تابستونش ما به مشكل مالي نخورديم. البته با مديريت صحيح آقاي همسر. سال 93 از لحاظ روحي براي من سال بسيار خوبي بود . يكي از بهترين مسافرتاي زندگيم رو توي تابستون 93 تجربه كردم. مهر ماه 93 برامون يه دعوت نامه اومد كه بريم سفر به بلاد كفر آمريكا. اينكه تو با كودكت .

خدایا خودت به ما کمک کن! ترم جدیدتقریبا یه ماهه که شروع شده! بازم خستگی ها شروع شد. تنها فرقی که با دو ترم قبل کردیم اینه که میریم جلو میشینیم به امید اینکه خوابمون نگیره. ولی با این حال من بازم با چشمای باز نگران به استاد میخوابم یا میرم تو یه دنیای دیگه. خوابگاه هم که همون روال سابق! بازم هرشب جمع میشیم و از هر دری حرف میزنیم و از درس خبری نیست. با این حال خوش میگذره! یعنی باید خوش بگذره. اگه خوش نگذره که نمیشه زندگی کرد! کلاس فیزیو یکی از بهترین کلاسای این ترمه! هم اتاقی های جدیدمان را.

مجموعه داستان جایی برای پناه. اپلود-پی دی اف ومابفی فایل ها.

پزشک و زندگی یا زندگی پزشکی. به نامش دفتر مجازی دانشجوی اشرف مخلوقات به انضمام دل مشغولیهایی که گاه فراموش می شود. دانشجویی هستم از رتبه پزشکی. وای بر ما اگر قصدی غیر از ذات بی نهایتش داشته باشیم. وب نوشته های یک جراح. سیر تکاملی یک دانشجوی پزشکی. God is here can you see. یه بیکار در حال تحصیل دکتری.

قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر. و برای دین کار می کنند نه آنها.

گاهی با تمام تکراری بودنش غوغا. و در جوابش میتوان بزرگترین. بچه که بودم آرزو داشتم دکتر بشم. روز پرستار بر همه پرستاران مهربون مبارک باشد. هفته او ل اردیبهشت 1393. هفته او ل بهمن 1392. هفته او ل آبان 1392. هفته او ل مهر 1392. هفته او ل شهریور 1392. هفته او ل تیر 1392.

میخواهم انقدر خودخواهانه بغلت کنم که جای ضربان قلبم روی تنت باقی بماند. ما آن سبز پوشانی هستیم که فقط یک ن فاصله داریم تا بهشت زیر پایمان باشد . ما همان فرشتگان سبزپوشی هستیم که اولین بغض نگاه یک انسان در اغوش پرمهر ما میشکند. نمیتوانم توصیفی کنم از نگرانی یک مادر واز تلاش پر تب وتاب یک نوزاد که برای وروود به عالم جدید چشم به راه است. یک ماما با چکمه های سفید. هفت رنگ از زندگی شکلاتی یک زن.

من فقط می نویسم نه برای تو نه برای او برای دل خودم می نویسم. به نام خدایم کسی که آفرید با عشق بندگانش را. و نهاد در دل تک تک آنان عشق به ایزد منان را. تاریخ شنبه یازدهم شهریور 1391. من دختری هستم از خطه ی آذربایجان. پدرم متولد بهمن و تهرانی. مادرم متولد اردیبهشت و تبریزی. من اولین ثمره عشق زیبایشان هستم. برادری دارم کوچک و مهربان. پدرم پای درد دلهایم می نشیند. مادرم چون دوستی مهربان همیشه همراه من است. مرا مجبور به انجام کاری نمی کنند. در روزهای سخت سنگرم می شوند.

از در که می گذری روی موزیک هایی همیشگی. راننده تاکسی هم بدون تعارف پول را میگیرد! اگر WALL. E را ندیده اید! خیلی چیز ها هستند.