شیرین کاری های آریا کوچولو. نمی دونم چرا عکس ها باز نشدن براتون من تا وب رو باز می کنم میاد. براتون دوباره توی یک سایت دیگه آپلود کردم می ذارم و بصورت کلیپ هم گذاشتم. می خواستم از شیرین کاریهام بگم که توی تولدم رو کردم. میشینم روی پای بابا جونم بابا برام انگشتام رو می شمره. حالا من می گم ده. بعد اینقدر هم ذوق می کنم و بقیه هم هی می خوان انگشتام رو بشمرن دیگه خسته شدم. وایستادن که عالی شده البته بعضی موقع ها. بیا این موبایل رو بگیر یدونه الو بکنم.

دخترک نازمن الان چهار ساله شده.

این وبلاگ دیگه آپ نمیشه. لطفا بیاین به آدرس جدیدمون. لطفا لینک ما رو عوض کنید م. این روزا همه چیز یه حال و هوای دیگه داشت. مامان برام قصه کربلا رو تعریف کرد و توضیخ داد چرا همه مشکی می پوشن و عزاداری میکنن.

نوشته شده در تاریخ جمعه 19 خرداد 1396 توسط بهار ب. نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 10 خرداد 1396 توسط بهار ب. دیروز مهمان داشتم و سر و صفایی به خونه دادم و بعد مدتی یک شام توپ پختم. اینروزا خوردن غذا هم تلگرافی شده دیگه. یا از بیرون یا غداهایی که زود درست میشن. تا این یکهفته انتخابات بگذرد.

سامیار هم تا نشست بغل کیک که عکس بگیره دو دستی رفت تو کیک و این شد به همین دلیل پسرم یه عکس تر و تمیز هم با کیک تولدش نداره. اینم سارینا که خیلی حال نداشت به خاطر همین گل سرشو از سرش در آورده بود زیر چشم بچمم پشه زده.

فرشته کوچولو های نازم سپهر و شیدا.

هستی و امیر عباس سه ماهه. هستی خانم و مهدکودک کودکانه. مسافر تنها اي اميد هستي. خاله اعظم عزیزم ممنون این دو تا عکس رو هم خاله زحمت کشیدن از بازی بچه ها گرفته و برای من فرستاده و منم برای یادگاری و برای اینکه وقتی بزرگ شدن یادشون بیاد این روزای خوب رو میذارم اینجا. دخترم همیشه به یاد داشته باش. زندگی خیلی کوتاهتر از ا.

این وبلاگ درست 8 ماه قبل از تولد هدیه ناب خدا در اولین روز حس ناب بودنش شکل گرفت. ایده های نو برای من و تو. کارگاه های آموزشی مادر و کودک. خاله کیانا و شاهزاده کوچولو. خاله میترا و پارسا جون.

این داستان رو حتما بخونید و نظر بدین. استقلالي هاي گل خودشون رو نشون بدن. ما شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم. خون تا ابد سرخ خواهد ماند. البته درون رگ های ابی.