از حقیقت های تلخ خسته ام یک دروغ شیرین بگو . آری اغاز دوست داشتن است. جوری که انگار هیچی مهم نیست. نه هیچ چیز دیگه ای. تو هر زمینه ای خر شدیم الا. ذره ای از زحماتت را نمیتوانم جبران کنم.

و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می ماند. سلام ای غروب غريبانه دل. سلام ای طلوع سحرگاه رفتن. سلام ای غم لحظه های جدايی. خداحافظ ای شعر شب های روشن. خداحافظ ای قصه ی عاشقانه. خداحافظ ای آبی روشن عشق. خداحافظ ای عطر شعر شبانه. خداحافظ ای داغ بر دل نشسته. تو تنها نمی مانی ای مانده بی من. تو را می سپارم به دل های خسته. تو را می سپارم به مينای مهتاب. تو را می سپارم به دامان دريا.

من و تنهایی و یک قلم دلتنگی و اشکی گرم. برای کسی که عشق را به من اموخت. برای تو به لب جاری میکنم. بدان که هرتپش قلب من بسته به وجود توست. واینده را در کنار تو میخواهم. چرا که هرلحظه زندگی ام به بهانه یادت میگذرد. نگاه کن که غم درون دیده ام. چگونه قطره قطره آب می شود.

Eshghe faghat ye bazie bepa bazande nashi. نمیدونم چی بگم از کجا بگم از کدوم غصه بگم. چقدر سخته تمام وجودت پر از غم باشه و بخوای تظاهر به شادی کنی چقدر بده انقدر ناراحت باشی که گاهی وقتا خدارو هم یادت بره. چقدر زجر اوره فکرت پیش یکی دیگه باشه و فقط به ظاهر به حرفای دیگران گوش بدی . چقدر عذاب اوره که اواره ی کوچه های عاشقی باشی و عشق گدایی کنی. بارالهی کمکم کن که جز تو هیچ پناهی دارم.