چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم . اها دیروز داشتیم از گرما اب پز میشدیم واقعا هوا گرم شده بود اما خدارو شکر که امروز بارون زد و هوا خنک شد وین اب و هواش خیلی خیلی خره. بعد کلی اذیت کردن و دوندگی و یاد دادن بالاخره پسره هیجده ماهم تونست یکمی خودشو نگه داره و شلوارشو خیس نکنه.

خاطره ها نه سر دارند نه ته,خاطرات رگ خوابت را بلدند. آرزوهایم پ ر رنگ میشود! من همه ستاره های شهر را به یاد دارم. من همه ستاره های آسمان را هنوزم به یادم است. من همه آرزوهای که مال ستاره ها شد را به یاد دارم. من آبی را دوباره با قلم آبی میزنم در آسمانی که. همه ستاره هایش دوباره ایی که هرگز تصورنمیشد. را بسوی من چشمک زدند. وهمه آرزوها رو پ ر رنگتر از قبل با ستاره به یادم میاورند. خداحافظ ستاره ی من! .

منو بشناس , منو باور کن . منو بشناس, منو باور کن, منم مثل خودت احساس دارم دوست داشتن بلدم, میتونم عاشق باشم میتونم تو این جنگل سیاه و تاریک که چشمامو بستم و دارم تو سیاه چالهای هوس غرق میشم نجات پیدا کنم, میتونم میتونم میتونم. ببخش که زیادی دوست دارم, میبخشمت چون منو ندیدی, ببخش که واست گریه کردم, میبخشمت که داشتی به عشقم میخندیدی. ببخش که میخوام واست بمیرم, میبخشمت چون نخواستی لحظه ی آخر مرگم منو ببنی. ببخش که دیر شناختمت ولی خوب باورت کردم. منو بشناس منو باور کن.

فرعون بیدار باش که مردمت بیدارند. کوروش بخواب که مردمت خوابند. ظ توسط احسان برگی از خزون . آخرش تموم شد بالاخره باید یه روزی تموم می شد. ولی کاش همون روزایی که تموم شده بود دیگه شروع نمی شد. که بخاد دوباره تموم شه . آره خدارو شکر که ایندفعه با رضایت هر دو تموم شد. اینجوری بهتره حالا که یه هفته ازش گذشته یواش یواش دارم عادت می کنم. چه خوبه تنهایی هیچی مثل تنهایی نیست. این روزا تنهایی از همه چی بهتره.