ثمین هستم باهمسرعزیزم ازدواج کردم اینجاهم از خاطراتم مینویسم. خیلی وقته ننوشتم خیلی وقته به اینجا سر نزدم. اینجا برام مثل دفتر خاطراتم میمونه. اینجا مینوشتم تا کمی سبک و اروم بشم. برای عبرت خودم و درسهایی که گرفتم. بازم میام و سر میزنم و ایشالا از خوبیها مینویسم. به امید روزهای خوش اینده. روز جمعه بجای اینکه بریم بیرون باهم و وقتمونمو باهم بگذرونیم. واقعا متاسفم برای این زندگی.

ابرها زیر چتر تو می بارند تنها من نیستم که خیسی ات را دوست دارم.

آشیانه عشق من و آقای همسر. چقدر دلم براي اينجا تنگ شده. براي همه دوستام كه شايد منو نخونن ولي من به ذوق اونا اين صفحه را باز ميكنم. اخرين روزهاي سال 93 چهره زشتي از زندگي را بهم نشون داد و فهميدم بدون پسرك زندگي يعني هيچ البته خدا را شكر مشكل حل شده ولي نگراني من نه. پسرك عاشق كامپيو تر بيدار شد بقيه اش را بهدا مينويسم.

دنیا هم تنگ می شود. سلام به بچه های گلم. همه تون رو دوست دارم. اومدم با عجله آپ کنم چون خونه ی مامانم. آخه دیگه رفتیم سر خونه زندگیمون. اقاییم رفته مسافرت دلم براش یه ذره شده. اون هنوز ۲۴ ساعت نیست که ازم دور شده ۲ روز دیگه به سلامتی میاد. یه عالمه خبرای خوب دارم.

جمعه پانزدهم آذر 1392 - آیتک.

دوستاي گلم دوستاي ماهم به خدا شرمندتونم خيلي زياد واقعا خجالت زده هستم پيش شما ها واقعا دلم براي همتون تنگ مي شه خيلي زياد . ناراحتم كه مجبور شدم پست ها رو رمزي كنم واقعا دلم براي همتون تنگ مي شه . چي كار كنم گندي هست كه خودم زدم. مرسي دوستاي خوبم كه هيچ وقت منو تنها نگذاشتيد و هميشه راهنماييم كرديد.

شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۱. و چقدر پر کشیدم به اوج.