Date Range
Date Range
Date Range
من یه دختر دیوونه ی شیطون. گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت. ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت. برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت. جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت. در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار. هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت. عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار. گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت. گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد. ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت. از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی. گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت. عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه.
حرفت را به دل نمی گیرم تو نیز چنین باش ,فردا دیر است. انسان خداگونه ای در تبعید. در اندرون من خسته دل.
بعله بعله میداند که نسبت به اینجا متعهد است و باید بیایدو بنویسد. اصلا خودش کفرش میگرد از نوسنده های بلاگ هایی مه یهو بی خبر ول میکنند و میروند. حدود بیست روزی را منزل پدرش بود. که اوضاع انچنان هم خوب نبود. قضیه پذیرش بیماری ست که پدر نمیپذیرد! حالش سینوسی ست یه لحظه خوب یه لحظه بد. از سفر برگشته همین دو روز پیش. بعد از منزل پدری چند روزی را با بیلی رفتند شمال.
تازه امشب فهمیدم چقدر خسته م. تازه فهمیدم چقدر دلم یه دل سیر مرخصی می خواد. مرخصی از همه ی خبرای بد. تازه فهمیدم چقدر دلم میخواد یه گاو داشته باشم و یه اردک یه باغچه ی نقلی. یه حوض و روزای پر از مه. یه اتاق زیر شیروونی و. من و سه پایه نقاشیم. یه لیوان چایی و گربه م.
من از فاصله ها حالت را میپرسم. پایت را از ثانیه های غم انگیزم بیرون بگذار. گاهی از دوست داشتنهایم احساس پرواز می کنم. گاهی از دلتنگی هایم احساس مچالگی. حالا تو دلگرفته ای و.
تمام عمر خود را ما به دستان شما مدیون. به دنبال تو می گشتم در این شهر شلوغ امشب. دلم می خواست شعری نو بگویم در همین مضمون. دلم تنگ است مدتهاست در خوابم نمی آیی. کجا از من خطا دیدی که قهری اینچنین اکنون. دوباره هدیهء روز پدر یک ختم قرآن بود. من از بس با خودم گفتم که برمیگردی آخرسر. شدم یک پا برای خود خودم حس میکنم مجنون. و می بینی مرا دائم از آن بالا از آن بیرون.