Date Range
Date Range
Date Range
زیباترین واژه ها همیشه به زنجیر موهوم عقل پای بندند تا یاغی ترین شان بخوانیم. در امتداد پرتی شانه هایم. وقتی مدتی می شد که. با کسی شاخ به شاخ نشده بودم! دیدم در لا به لای این زمین سوخته. به غیر از موش های دزد گردنه. عاشقان فروتن این سبزهای مستطیلی دوست داشتنی! بوف کورهایی هم هستند. که به تو می دهند. جلوی اسم لعنتی شان است. و آواز مخوف بودن شب هنگام شان. برای کرگدن گوشه گیری مثل من. جای اینکه رعب آور باشد.
38 از این به بعد ثبت موقت. سرگرمی و عکس و دانلود. شکلک و اسمایلی خانوم کوچولو. لحظه لحظه عشقمون تا وصال. دختری با کفش های تق تقی. مغز نوشته های پاستیلی من. روزهای زندگی من و نفسم. ღ ღ یاد تو هر جا که هستم با منه ღ ღ. یک عدد سرخوش بیکار! من و پاستیلی جون. من و یه دنیا تنهایی.
میپذیری منو به خصوصی ترین جاهای زندگیت راه بدی و اینقدر تو هم تنیده میشیم که انگار نه انگار که تا 9 ماه پیش حتا همدیگه رو هم نمیشناختیم. یه دفعه چشم باز میکنم میبینم بجای تو بالشمو بغلم کردم. میدونی آدم وقتی اینجوری یه دفعه بیدار میشه سر درد میگیره. دلش میخواد یکی دیگه بیاد و خوابش کنه.
س ل ام ب ر ت م ام ی ر ف ق ا خ و ش او م כیכ. و انسان موجودیست که زیاد موجود نیست. جمعه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ب ه قلم انیس. پاسش دادیم به ش ما. شنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۳ ساعت ب ه قلم انیس. خ ود م ب ای د د ق ت میک رد م تو. جمعه چهاردهم شهریور ۱۳۹۳ ساعت ب ه قلم انیس. ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻴﺸﻮﻯ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ! همه میگن عشق یعنی.
وقتی عصبانی هستی تا بیست بشمار اما وقتی خیلی عصبانی هستی فقط فحش بده. اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد. دنیای بی رحم مسخره! سرما خوردگی خر است! دو تا کلداکس مرحوم دکتر عبیدی را با هم می اندازم ته حلقم و یک لیوان آب یخ هم رویش! در مرز خواب و بیداریم که صدای.
تا چه قبول آید و چه در نظر آید . در مثنوی قصه ی مردی را می آورد که به نزد دلاکی رفت تا نقش شیر را بر بازوی او خالکوبی کند اما تا دلاک نیشتر برتن او زد فریاد او برآمد که.
LA LLUM I EL SO. Dimarts, 12 de maig de 2015.
MÉS SOBRE MÚLTIPLES I DIVISORS. Dimarts, 30 de setembre de 2014.
Para quien padece el trastorno de sentir que la locura de escribir es su adicción. De poetas y de locos todos tenemos un poco. Viernes, 30 de abril de 2010. LAS DESVENTURAS DE UN LOCO SOLO. EL MOMENTO EN QUE JUAN SE DISPONE A DEJAR DE ESTAR SOLO. Juan, a instancias de su amigo el tano, término de reconocer su deplorable estado emocional, sentimental, decidió inscribirse en un sitio de citas denominado zona gancho. Entro en la parte de sus intereses y gustos, ni dudo. Amo los días de .