Date Range
Date Range
Date Range
غذا برای ۴ - ۵ نفر. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. ۱۳۹۵ آذر ۱۰, چهارشنبه. که توی فدورا ۲۵ کامپایلرش اضافه شده.
آنجا ببر مرا که شرابم نمیبرد . آن چشم های روشن افکنت. به مانند آبی روان بر جای جای بدنم جاریست. دلبستگی ام را به تو فقط تو میدانی. و اینکه با لرزش چشمانت مردمک چشمم میچرخد. از این شب ها هجرت خواهم کرد. جایی در ییلاق دستانت خواهم نشست. و ابدیت پیش رویم موج میزند. روزی برای تو جاودان خواهم شد. دیشب برای همیشه چشمانم را بستم. این روزها که خواب آلوده به چشمانم شده. آسمان را به جیب هایم دادم.
مدت هاست به وبلاگ پسرم سر نزدم . مدت هاست براش ننوشتم . امروز یک دفعه دلم هوای وبلاگش رو کرد و وقتی دیدم هنوز سرپاست تصمیم گرفتم یه مطلب بزارم. پرنس من حالا دیگه تنها نیست و یه داداش گل مثل خودش داره و این بزکترین بهانه ما برای این غیبت دوساله است. مبین و مهبد کل روز وشب ما رو پر کردن و خدا رو شکر که هردو اونقدر سلامت هستن که همیشه خونه ما رو هوا باشه. با شیطنت هاشون و سرو صداهاشون کلا زندگی رونق داره. مهبدم 18 اسفند سال 92 درست مثل برادرش سه هفته زودتر به دنیا اومد.
هر درختی به اندازه ی ترس من برگ دارد. نیمی از آنچه که به تو میگویم بی معنی است اما آن را میگویم تا معنی نیمه دیگر کامل شود. من به انسانیت و آدمیت خودم مشکوکم من هنوز صدای آواز چکاوک را نشنیده ام و نمیدانم زمانی که دریاداران فریاد میزدند بادبان ها را بکشید چه حسی داشتن. من هنوز سقوط یک پرنده را ندیده ام و نمی دانم زمانی که بچه به دنیا می آید چه می خواهد.
تا خدا هست زندگی باید کرد. یا رفیق من لا رفیق له. گاهی تنها تنهایی آرامش میاورد. این گاهی ها گهگاه تمام روزوشب من میشود. آن وقت بغض گلویم را میگیرد. به خود آمدم انگار تویی در من بود. این کمی بیشتر از دل به کسی بستن. من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود. ای دوست تو همان شقایق. تا تو هستی زندگی باید کرد.
بنا به دلایل نامعلوم O o. یه چند وقتی میشه که اصلا وقت ندارم به اینجا و سایت سر بزنم. کار زیاد بود و وقت من کم. از همه نطر خوب بود. با مهمترین فرد زندگیم آشنا شدم که خیلی حضورش بهم آرامش میده.
کوچه پس کوچه های ذهن من. ژینو وب تو می خونم اما نمیشه کامنت بزارم بدلیل فیلترینگ. پریسا من با بچه ها قرار داشتیم امشب بریم تئاتری که گفته بودی اما مهمون دار شدن نیمدن! آخر هفته خوبی داشته باشید. من دارم میرم باشگاه بدنسازی. امرزو جلسه 4 امم میشه.
وبلاگی در مورد زندگی روزانه و فناوری اطلاعات. آدم ها عوض می شوند. I feel somehow right and this is something matters now. سال به بن بست رسیدن. تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت. با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت.