آه از پاییز سرد ای کاش من از تو باغی در بهاران داشتم. اومدم بگم اینجا حذف نمیکنم چون بهش علاقه دارم ولی این وب دیگه آپ نمیشه و دیگه هم بهش سر. بری همتون آرزوی موفقیت میکنم برام آرزوی موفقیت کنید و خداحافظ. چون دیدم هیچکس درست و حسابی درباره ی وبلاگو نگا نمیکنه اینو گذاشتم شاید. ینی حتی اگه لینکم هم کنید شرمندتون میشم! لینکای بی معرفتم حذف. شماهایی ک میاین شماره میدین میگین میخام ب عنوان خواهر برادر.

امروز روز عجیب غریبی بود! و من واقعن به ثابت بودن انرژی و فقط تغییرش ایمان که داشتم ولی حسش کردم! صبح من رفتم پیش روانشناس! جلسه دومی بود که میرفتم و هزینه اش رو جلسه قبل پرداخت کرده بودم. ولی حدود نیم ساعت گذشت و دکتر نیومد. من نمیدونم دکتر چی گفت بهش ولی صحبتی مبنی بر این بود که یه فرم رو بده پر کنه و یه تاریخ دیگه براش معلوم کن. من تند و تند پر کردم. روال کار اینجا اینطوریه! شما هم ت.

چند وقته اصلا فرصت نکردم به اینجا سر بزنم. دوره ی تور لیدری همچنان ادامه داره . غول مرحله ی اولش 2 مرداد تموم شد هنوز چنتا امتحان دیگه داریم. عید هم راهنمای افتخاری تخت جمشید بودم. گروه های بالای 100 نفر هم داشتم. الانم که دنبال کارم ببینم چی میشه. فردا یه مصاحبه هست واسه یه شرکت فنی مهندسی . خودم خیلی امید ندارم . دلمو بدست بیار حالا هر جوری که هست. به همون قیمتی که ساده ی ساده شکست. دلمو بدست بیار که ازت دلگیرم. از هیاهویی که با تو دارم سیرم.

حرفهای ناگفته ام را خودت بخوان. آنقدر بغضهایم را فرو خورده ام که اینک کوهی دارم در گلو به عظمت همه ی فلک الافلاک های جهان. باید اینروزها بیشتر مواظب باشم. دنیا را آب خواهد برد. چقدر احساس سیری دارد دلم! تولد من مرگ تدریجی رویاهاست .

کلی کار ریخته سرم ولی یهویی به سرم زد بیام اینجا بنویسم. امروز جمعه است ولی همسر جان سرکاره. سرش خیلی شلوغه باید حتما میرفت. دیشب دختره تا صبح چندبار بیدار شد. دیگه کلافه شده بودم کم مونده بود تنبیه بدنی کنم. دو شبه که میذاریمش تو اتاق خودش بخوابه. من و همسر جانم جا میندازیم کنار تخت خانوم میخوابیم که تنها نباشه. میخوام عادت کنه جدا بخوابه. چند روز دیگه وقت واکسنشه. مثل همیشه منتظره روزای خوبم.

هیچکس! خوش بحال ادمای بی احساس. و تاریکه شهر میشد! .

ویترین افکار افسار گسیخته من! با همهی بی سر و سامانیام. در پی ویران شدنی آنیام. ماهی برگشته ز دریا شدم. تا تو بگیری و بمیرانیام. حرف بزن ابر مرا باز کن. دیر زمانی است که بارانیام.

باز است رو به نور. تا آخرین نظاره گه بوسه های دور. حدودا هر دو هفته به روزم. به مناسبت تولد یه بابابزرگ نمونه. لغات خورشید در آستانه یکسالگی. دلم میخواد غش غش بخندم. وبلاگ نویسی مد نیست دیگه. ساده برای تو سخت برای من. که درس عشق در دفتر نباشد. حال و هوای ماه رمضون. دلم گرفته از آن و از این. روزی که مادرم مادر شد و پدرم پدر.