ثمین هستم باهمسرعزیزم ازدواج کردم اینجاهم از خاطراتم مینویسم. خیلی وقته ننوشتم خیلی وقته به اینجا سر نزدم. اینجا برام مثل دفتر خاطراتم میمونه. اینجا مینوشتم تا کمی سبک و اروم بشم. برای عبرت خودم و درسهایی که گرفتم. بازم میام و سر میزنم و ایشالا از خوبیها مینویسم. به امید روزهای خوش اینده. روز جمعه بجای اینکه بریم بیرون باهم و وقتمونمو باهم بگذرونیم. واقعا متاسفم برای این زندگی.

دونه دونه اضافه تون می کنم. بیاین اینجا از این به بعد. خب همه چی تموم شد خدا رو شکر. نمی دونم شاید هم شروع شد. این ماجرا واقعی است! ازتون یه خواهش دارم. خودتون رو برای خوندن هر چیزی آماده کنین و قبل از اینکه برین ادامه مطلب بنویسین که فکر می کنین ادامه مطلب چی می تونه باشه.

این حس قشنگ مدیون تو هستم . هر ماه سال ک باشد. با وجود تو بهاری م. ماندد هوای بهاری تازه و پر از احساساتم. حس ناب با تو بودن را چشیده م. غرق در ت خواهم شد. رویاهایم در یک کلام خلاصه شده. هر روز در با تو بودن حل می شوم. مثل قند در چای! .

این وبلاگو همزمان با آشنایی همسر فعلیم شروع به نوشتن کردم و در مورد مسائل روزانه و دغدغه های زندگیم می نویسم. آشپزی و شیرینی پزی خاله توران. وضعیت کابینه دولت یازدهم هم مشخص شد. ای کاش بتونن این وضع رو ی کمی سروسامون بدن.

با هم برای یکدیگر تا همیشه. بفرما حالا هم که پست می زارم خبری از نظراتتون نیست. از اونجایی که فامیل ما خیلی فضول تشریف دارن و من می ترسم که اینجا هم حریم خصوصی م مورد حمله واقع بشه بیاین با رمز ادامه مطلب. چون خودمم رمزی که بهتون دادم یادم نیست یه رمز دیگه گذاشتم. اگه همون قدیمیه بود که داشتین که هیچی اگه نه بهم بگین دوباره رمز بدم بهتون.