Date Range
Date Range
Date Range
نوشته های یه جوراب پاره که گذاشته انگشتش نفسی بکشه. امروز يه پسربچه ٦ ساله اومده بود براي توده ران و بازو.
نیشم زد از همون اوله اولش که تو اومدی دوباره. اولش خیلی درد داشت اما الان فقط جاش مونده. دارم فک می کنم به اینکه اگه نمیذاشتم بیاد هیچوقت شاید نمیشناختمش و هیچوقت ازش بدم نمیومد مثه الان. باید ازش تشکر کنم اصن باید بگم مرسی که نیشم زدی. بعد یک ماه دوباره باید برگردم شهر یونی. و من اصلن حوصله موندن تو اون شهرو ندارم. طبق معمول دعوا افتادیم و بعد قرار شد.
پسره هم ورداشته میگه شایدم مادر پنجاه ام.
سلام به زندگی من خوش آمدید. اوضاع ما هم مثل همیشه . دنبال یه سری تغییراتی توی خونه هستم که مستلزم داشتن پوله . پولم که کیمیا شده هی از ما فرار میکنه . اوضاع ما هم مثل همیشه . دنبال یه سری تغییراتی توی خونه هستم که مستلزم داشتن پوله . پولم که کیمیا شده هی از ما فرار میکنه . حیفه که ننویسم و یه یادگاری از خودم باقی نزارم .
دوستای عزیزم هرکس آدرس جدیدم رو میخاد بگه. فقط حتما یه آدرس از خودتون بذارید. ممنون بابت تک تک لحظاتی که اینجا و با من گذروندید. خیلی وقته اینجا نوشتن برام سخت شده. برام سخته باز کردن این صفحه وقتی میدونم دیگه سر نمیزنی بهم. اینجا روزهای خوب و بد زیادی داشتم. اما از 29 اسفند 90 که شدی فرشته مهربونم روزای خوبم بیشتر. شد تا همین چند روز پیش که رفتی. گرچه کفتر جلد دلم رفتنت رو باور نمیکنه.
خنگ بازی های زندگی مشترک. سلام به دوستای عزیز و مهربونم. ببخشید این مدت بشدت درگیر بودم و البته هنوزم هستم. دلم بی نهایت براتون تنگ شده بود. راستش این مدت صبح ها که بیدار میشم اول کمی کارهامو می کنم مثل تمیز کاری هامو وشستشو ها و این چیزها بعدش میشینم زبان می خونم نزدیک های ظهر هم بصورت آنلاین کلاس زبان دارم و تا ساعت 4 طول میکشه. چشم و گوشش باز میشه. خلاصه که خدا رو شکر سرم گرم شده و حالم خیلی نسبت به قبل بهتر شده. الانم باید برم حاضر شم برم باشگاه.
همون جاییه که دستمو زدم زیر چونه م و جریان زندگیمو نیگا می کنم. می دونم که خیلی وقته ننوشتم. اخه تو خونه خودم - خنده داره - نت ندارم. پس تند تند خبرا رو میدم و میرم. باغ هم در لحظه اخر اوکی شد و عکسای باغمون خیلی دوست داشتنی شد. عکسامونم فعلا هنوز اماده نشده اما دیدمشون خوب بود. دو روز بعد عروسی هم رفتیم ماه عسل. شمال و دریا و من لوسین. همه چیز اروم و عالی.
هوای خوب و ملس و تمیز . باد ملایم و هر از گاهی نم نم بارون . درختایی که یکی دارن سبز و سبزتر می شن . حتی بوهای خوب! که نمیدونم از کجا می یان مال کدوم گیاهن . خلاصه که همش دلم می خواد بزنیم بیرون و تو این هوا خوش بگذرونیم . دو سه بار عصرا شال و کلاه کردیم و پیاده از در خونه راه افتادیم کلی دو و بر خونه مون گشتیم . تو پارک محلیمون نشستیم و به بازی بچه ها نگاه کردیم . رفتیم پل طبیعت که خیلی خوشگل بود و جون می داد واسه عکاسی . کلا اون قسمت اراضی عباس اباد فوق العاده زیبا شده .
A class assignment and learning tool. Thursday, December 6, 2007. Tuesday, December 4, 2007. Life is good, and people are gooder. Thursday, November 1, 2007. This is a vlog about The Greatest Moment of my Life. Life is good, and people are gooder.
A brush from the past with a touch of the future. Along with a story of new athlete that has done outstanding things here at Western. The people I spent time with this year whether it was interviewing, video taping, or photographing all were wonderful people that only make America a better place from the day the arrive. Its not always what it seems.
Louis and an aspiring writer. L, for the past two years. Leave a Reply Cancel reply.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
People who attend Fashion Week each year to get the first look at the trends for the approaching season. Learn more about trendforecasting below.