هرگز چشمانت را به خاطر کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن. تمام اثاث خانه ام را فروختم جز یک صندلی. شاید روزی که بر می گردی خسته باشی ! متن های کوت ا ه . بی تو می میرم . عادت کرده به همه چی . چقد بو کردم هرشب پیرهناتو. که با عطر تنت آروم شه دردم. چقد هر شب بجای شونه ی تو. نشستم رو لباست گریه کردم. خودم میگم به عطرت به اتاقت. به دائم دیدنت بد عادتم کن. خودم میگم به حد مرگ خستم. دارم دیونه میشم راحتم کن. ولی واسه تو بی معناست.

انکس که تورا خدای خود پندارد کفرش به کنار عجب خدایی دارد! ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ. ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮ ﻭ ﮐﻢ. ﺳﻮﺍﺩﺵ ﺑﮕﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﺘﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ . ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺯﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺵ. ﮔﺬﺭﻭﻧﯽ ﻫﺎﺷﻮ ﺩﺭ ﻏﯿﺎﺏ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮐﻪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭ ﺷﯿﻔﺖ ﮐﺎﺭ. ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻩ! ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ ﺯﻧﺶ. ﭘﺸﺘﺶ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ. ﻭ ﺍﻭﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺯﻧﺶ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ. ﭘﻨﻬﺎﻧﺶ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﯾﯽ ﻧﺒﺮﻩ.

مه 2, 2010 بدست عابر پیاده.

من و جنون های بی گاهم. هرزنویس هایی بر کف دستم. همه ی آن پنجره های بی شیشه را گشودم. در برابر نوایی از جنس آخرین پرتوی صبحگاهی. دستانم خالی و بی ثمر ماندند. گریزان هستم از خود مثل دیگران. روز خوبی است برای مردن و رفتن. ساعت بی عقربه رها مانده. مثل من بیخیال از رفتن ها. فقط امید دارم به گشایش ها و آمدن ها. از ترس زنگ آن منفور تمام راه را بیدارم. پشت ساعت جای یک قلب کوچک خالی بود.

ظ روز دوشنبه ٢۱ دی ۱۳۸۸. همه چیز امکان پذیر است. اگر زمانی برای جرئت کردن وجود داشت. آن زمان همین لحظه کنونی است. بدان که کارهای ارزشمند به ندرت آسان هستند. روزهای بد هم در کارند. اما از سعی کردن هراسی به دل راه مده.

حالا به من توجه كنید. شما دو ماه برای من كار كردید. دو ماه و پنج روز. دوازده و هفت میشود نوزده.