سرو ناز شكسته ی من. به خدا اعتراض وارد نیست. سرونازت شکسته تر شده است. درود پیروزی ,درود استقلال. چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه ولی ظاهر پر از خنده. نقدی بر من در انجمن ترانه فریاد. خرید کیف پول آلوما والت.

چه قدر دل تنگ اینجا بودم. مثل کفش های قرمز بچه گی. مثل دست ها ی مادر بزرگ. گمی مثل روز های خوب. آنقدر گم که پیدایت نمی شود! چه قدر دور تری از لبخند بارانی ام. دور مثل قهقه های بی پروای زنان مشرقی. که رنگ باخته ای مثل جای قاب عکس . فال من را بگیر و جانم را. من از این حال بی کسی سیرم. دست فردای قصه را رو کن. روشنم کن چگونه می میرم. او خداوند می پرستان شد.

از روزگار دلتنگی ام گرفته تا رنج ها و درد هایی که اطرافم پراکنده است. درد مشترکی که همواره بوده و هست. این وبلاگ حنجره ایست برای فریاد این درد مشترک. و چقدر تشنه ی لبخند کسی. که باران را می شناسد. و دریا را می فهمد. و نباید پرتاب کرد . واما جهت آشنایی بیشتر فرازهایی از اندیشه ام را جهت اطلاع خوانندگان عزیز می نویسم.

شعرهای این وبلاگ متعلق به آمنه نقدی پور می باشد. من پر از توپ و تانک و خمپارم. من زبونم فشنگ و باروته. قد صدتا رسانه ام وقتی. داعش اص ن سگ کیه وقتی. چادرم مثه بمب هسته ایه. پوزتونو به خاک می ماله. ذکر و تسبیح من یه خمپاره س. من فقط ترسم از خدایی که. سایه ی خوبیاش روو سرمه. مثه بمب انرژی و شعفه. دین و ایمان و اعتقاداتم. خار چشم سگای بی شرفه. گوهر عشق و نور ایمانه.

گاهی در آغوش مادرم بودی. شب هایی که پرده ی اتاق. خواب جدیدی برای نمایش نداشت. گاهی هم آرزوی زندگی در کوچه ای بن بست. نصیحت های پدر را پشت سر می گذاری. یک روز عصایی می شدی. که معجزه ای در آستینش نبود. جز آنکه دست پدربزرگ را. در گذر از هیچ خیابانی رها نکند. فرش قرمزی که خدا برای پدربزرگ پهن کرد. هیچ وقت فراموش نمی کنم. همسایه ی چند خانه آن طرف تر را. شبی که تو را ترک کرد. چگونه دنیای ترک کرده اش. خیلی وقت ها تو را دیده ام. درست موقعی که با پوشیدن پالتوی من.

طنز شعر طنز و غیره. ای دل به جشنواره چرا می روی نرو. امسال برای اولین بار وسوسه شدم در جشنواره ی شعر فجر شرکت کنم. در آخرین دقایق هشت غزل را بهمراه فرم ثبت نام که پر کرده بودم فرستادم. در پرکردن فرم چنان دقتی به خرج داده بودم که دشمنان با دقت یک میلیمتر بتوانند ردیابی ام کنند. فعلا نامم جزو شرکت کنندگان نیامده و البته این فعلا که می گویم آخرین روز اعلام اسامی ست. سروش خبر می دهد که یار آمده ابلیس نعره می زند که خار آمده. دست پروردگار یاور امام زمان است شعار شیطان دلگرمی دشمنان است.

این بخشی از تمام من است. چهار ماهی که به این بیچاره خیانت کردم! عاشق بوی خاک باران خورده ام. برف خودم را هلاک می کنم و از تابستان و گرما بیزارم. هنوز تاب بازی و سرازیری را. به خاطر دل لرزه اش دوست دارم. هنوز در رویاهایم منتظر بابا لنگ درازم و از طرف. جودی ابوت برایش عاشقانه می نویسم. من هنوز عاشق کفش پاشنه بلندم. سواریهنوز می خواهم با مردی ازدواج کنم که یکی ازین سه شغل را داشته.

ولي شيشه ي دنيا محكم تر از اين حرف هاست. دل به جاده ام بده جاده ام رسیدنی ست. رفتنم را کاسه آبی مهمان کن و برگشتنم را به امید گره بزن. شرمنده ی همه تونم با کامنت هایی که جواب ندادم! واقعا عذر می خوام . در طول مدتی که قراره نباشم واقعا نیستم! .

۳ روایت ماه از نیمه. ۴ تقویم عقربهدار ماههای بهار. ۵ گذرنامهی موقت ماهی آزاد.