Date Range
Date Range
Date Range
I U عشق پنهون I U. دیدی خدایا دوسم داره و من دوسش دارم. نوشته شده در ساعت توسط درسا عشقي. حدودا یه سال بود که نیومده بودم. الانم که اومدم خبر خوبی ندارم. همین الان دارن میرن خواستگاریه زینب. الان هم من دارم گریه می کنم. نوشته شده در ساعت توسط درسا عشقي. شاید تو تنها امیدم باشی. چه کلمه ی عجیبی است! لباس مشکی ات را پو.
مدیونه هر کی به خاطر عکس این خانومه وبلاگم رو باز کنه. خودم را میبینم در خانه ای بزرگ. اعضای خانواده ام آمده اند و همه در حال چیدن وسایل خانه ام هستند. چشمم به دنبال مجتبی میگردد اما نیست. تمام خانه را می گردم. کوبه های قلبم دیوانه ام کرده است. مبل را نخریده بر میگردیم . نصاب پرده ها آمده است. وسایل به شدت لوکس جهیزیه ام وسط خانه است.
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد. دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد. جز غم که هزار آفرین بر غم باد. نوشته شده توسط علی شجاع در یکشنبه پنجم آبان 1392. پیرزن با خود می اندیشد. درب خانه را باز کند و پسرش را در آغوش می گیرد. و نگاه مهربانش را می دوزد به دست های پسر دست هایی که گرمای وجود مادرانه اش. را برای روزگار کودکی و نوجوانی اش صرف کرده. پدرش می گوید خانوم پسرت وقت زنش شده ها! نوشته .
پایان عاشقی های 40 گانه. خدا کند سنگی از وسط آسمان نیافتد. این بار دیگر نمی ایستد .
نمی دونی دوتا فنجون قهوه توی پاریس اونم پای ایفل چقدر می چسبه! این روزها حال دلم ابری ست. مجرم عشق شدن شير نري مي خواهد. پاي اين قافله ماندن جگري مي خواهد. فصل سردي ست زمستان شده يا كلبه ي دل-. به دل آب زدن شور و شري مي خواهد. عشق آن قدر كه گفتند عذاب آور نيست. قهوه ي تلخ نگاهت شكري مي خواهد. شعر را كاشتم و حيف نمي دانستم. باغبان هر چه كه باشد تبري مي خواهد. سعي كردي بكشي يا بسرايي اما. چشم هايش دل نقاش تري مي خواهد.
ما چون دو دريچه روبروي هم. آگاه زهر بگو مگوي هم. هر روز سلام و پرسش و خنده. هر روز قرار روز آينده. بيش از شب و روز تير و دي كوتاه. اكنون دل من شكسته و خسته ست. زيرا يكي از دريچه ها بسته ست. دل گرفته با که سخن بگوید. با که راز و نیاز کند. او در اوج نیم روز. ببین قلب تو در راه گلویت ایستاده.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. Je vous adore tous les deux.
Upgrade to paid account! Jan 31st, 2009. Упаковала чемоданы и перебралась сюда -. Не хочу завтра на работу. Что бы придумать, чтобы не идти? Покапалась в старых папках. Нашла любопытные вещи, например вот эти фотографии. Оптимизм и пессимизм расходятся только в точной дате конца света.
Upgrade to paid account! Jan 31st, 2009. Упаковала чемоданы и перебралась сюда -. Не хочу завтра на работу. Что бы придумать, чтобы не идти? Покапалась в старых папках. Нашла любопытные вещи, например вот эти фотографии. Оптимизм и пессимизм расходятся только в точной дате конца света.
از مهربانی تان هرچه بگویم کم است.
Powered by NetCommons2 The NetCommons Project.