Date Range
Date Range
Date Range
دیروز بود فکنم یه پریروز . الان یادم نیس کی بود . یهو حرف وبلاگ شد . وای دلم برای نوشتن چقدر یهو تنگ شد . مخصوصا وقتی نخوای کسی بفهمه . وقتی بدونی کسی سر نمیزنه . دلم بد جو ری گرفته . از دیشب تا الان همش گریه کردم توی خلوت خودم . دوس دارم کلی حرف بزنم . اما میترسم از گفتنشون . شاید نگفتن احساسات بهتره . اومدم بگم که تا حدی از نت فاصله گرفتم . بی معرفت شدم در مجاز خانه .
خیلی وقت بود توی فکر بودم بیام بنویسم . مخصوصا الان که فکر کنم دو سالی هست اصلا ایچی ننوشتم. هنوز در پی با تو بودنم . کاش واقعا انتخابت من بودم . نمیدونم چرا نشد باهات درست خداحافظی شه . این دفعه که من خواستم . واقعا فکر نمیکردم که بیای باز هم به اینجا. فکر میکردم اینجا فقط واسه خودم مهمه .
چی به چی می مونه. بی عنوان می باشد! اینم یکی هست . این ره که می روی به ترکستان است. ای کسانی که ایمان اورده اید . السلام علیک یا غریب الغربا . بودن و نبودن مسئله این است. دنیای ما اندازه ی هم نیست . چی به چی می مونه! باران ببار . دست خط های یک آ کلاه دار. جایی دور از همه جا.
Nie znosiłem drugiego dnia świąt. Jest to dzień, w którym myślami powracasz do dwóch poprzednich, następnie zastanawiasz się czemu właściwie ma służyć 26-ty grudnia. W tym dniu już nie możesz liczyć na nic, co mogłoby przebić resztę świąt. Jedyne co Cię w nim zajmuje to jedzenie resztek z wigilii oraz rozmyślania nad swoją egzystencją. A może to tylko ja? To może niech sam solenizant o tym zdecyduje? 8211; wzruszył ramionami starszy mężczyzna.
La Page Blanche Boulet, Bagieu Pénélope. デモには Google Code で公開されている サンプル.
Abonne-toi à mon blog! Conversation avec . Snifff je pe po tenvoyé de méssage vocal surr msn lol. Sa me marque sa DAAAAAAAA. A choisi de ne pas recevoir de messages vocaux. ROOHHH ne pleure pass boubouu! Mé je voulais te dire que je taime. Parce que je suis sur iloveim! Je ve toujours etre la pour toi et kon passe notre vie tout les 2 ensemble a etre heureux.
Abonne-toi à mon blog! Poster sur mon blog.
Jason, Rachael, and Collin. Monday, June 1, 2009. Collin got his first haircut last weekend. We went to a family fun haircutting place. He sat in a little yellow race car and honked the horn several times while the lady was cutting his hair. His bangs were so long, they went all the way past his eyes, he was in much need of a cut. And me, silly mommy, forgot the camera! So I had to take pictures when we got home! Of course, only the dragon shirt.